فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم تئاتر» ثبت شده است

 

 

(این مطلب در صفحه تئاتر روزنامه «هفت صبح» به تاریخ 23 دی ماه 99 منتشر شده است.)

 

آنگاه که هملت کودک می­ شود

 

 

نویسنده: تورسین لترز

کارگردان: رضا بابک

بازیگران: لیلی رشیدی / پرستو گلستانی / بهرام شاه محمد لو/ حسن دادشکر/ جمشید جهانزاده/ داریوش موفق/ علیرضا ناصحی/ حمید فلاحی/ مریم بیدختی/ محمد زیگساری

 

هملت، پسر هشت ساله­ ی پادشاه دانمارک از توطئه به قتل رساندن پدرش توسط عمویش، کلادیوس و مشاور او پولونیوس آگاه می­ شود. هملت و دوست صمیمی­ اش، افلیا، تصمیم می­ گیرند که به طریقی پدر را از این توطئه آگاه کنند اما شاه توجهی به آنها نمی­ کند. تا اینکه این دو به کمک دلقکِ دربار، نمایشی عروسکی را تدارک دیده و به کمک آن پدر را از ماجرا مطلع می­ کنند و مانع زهر خوردن او می ­گردند.

نمایشنامه «هملت شاهزاده کوچک دانمارک» در سال 1981 توسط «تورسین لترز»، نمایشنامه ­نویس سوئدی برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است. او با زبانی کودکانه، ساده و شوخ­ طبعانه از خشونت اصل اثر کاسته و صلح و امید را جانشین آن کرده است. «رضا بابک» نیز سعی در انتقال همین مفهوم و فضا در نمایش خود داشته.

هملت شخصیتی است که با دیالوگ معروف «بودن یا نبودن؟ مسئله این است» به عنوان یکی از شخصیت­ های روشنفکر و درگیر تردیدهای زندگی در دنیای نمایشنامه­ ها شناخته می ­شود. حال تصور کردن هملتی که این بُعد از او گرفته شده و به دنیای کودکان رفته است کمی دشوار م ی­نماید. هملتی که به جای شمشیر، عروسک دست م ی­گیرد، به جای ناامیدی، امید را برمی­گزیند و به جای کشتن عمو، از پدرش تقاضای عفو او را می­ کند. در این نمایش زمان به عقب و به دوران کودکی هملت بازگشته است، اما گویی داستان قتل پدر ریشه در سال های دور داشته و در هر زمانی بخشی از دغدغه­ ی کلودیوس بوده است. نمایش به خوبی از دغدغه­ های فلسفی و بار خشونت داستان اصلی کاسته و با زبانی ساده و قابل درک هملتی کودک را نشان می­ دهد که از توطئه ه­ای بزرگ آگاهی یافته اما این بار به موقع به این موضوع پی برده است، آن­قدر که می­ تواند مانع آن شود و جانِ شاه را نجات دهد. نمایشنامه­ نویس بار خشونت نمایش، قتل­ ها و بخش اعظم خیانت یعنی خیانت زن به شوهرش را از کار کم کرده و سعی نموده نمایشنامه ­ای بنویسد که برای کودک و نوجوان قابل درک و پذیرش باشد و به همان میزان که این نسل نمایندگان آینده هستند، امید جایگزین یاس و بیهودگی گردد.

«رضا بابک» نیز در نمایش خود با انتخاب خوب بازیگران و برقراری روابط درست میان شخصیت­ ها، موفق می­ شود نمایشی را به صحنه ببرد که نه تنها برای مخاطب کودک قابل درک و برای مخاطب نوجوان قابل پذیرش است، بلکه حتی برای مخاطب بزرگسال نیز جذاب می­ نماید. انتخاب «لیلی رشیدی» برای بازی در نقش هملت و «پرستو گلستانی» برای بازی در نقش افلیا و صد البته رابطه ­ی دوستانه، کودکانه و صادقانه­ ای که این دو با هم برقرار می­ کنند به جذاب شدن نمایش کمک بزرگی کرده است. تصور جایگزین شدن رابطه­ ی عاشقانه­ ی افلیا و مرگ او با رابطه ­ای دوستانه و همدلانه می ­تواند مخاطب بزرگسال را هم از دیدن این نمایش راضی نگه دارد. افزودن دیگر عناصر تئاتر کودک و نوجوان از جمله عروسک، وجود خرسی در قفس که فداکاری و هوشیاری­ اش باعث زنده ماندن شاه می ­شود، مهربانی و عطوفت شخصیت­ های نمایش و طنز برخی از آنها نیز از جمله عواملی است که این نمایش را برای کودکان جذاب می­ کند.

نمایش «هملت شازده کوچولوی دانمارک» نگاهی متفاوت به یکی از بزرگترین، مهم­ترین و پراجراترین نمایشنامه­ های جهان انداخته و دنیایی را نشان می­ دهد که به اندازه ­ی خود کودکان صداقت داشته و به خوشی ختم می­ شود.

.

 

  • samaneh ostad

 

 

(این مطلب در صفحه تئاتر روزنامه «هفت صبح» به تاریخ 11 آذر ماه 99 منتشر شده است.)

 

تقدیری که از آن گریزی نیست

 

 

نویسنده: محمدچرمشیر

کارگردان: سیامک احصایی

بازیگران: فاطمه معتمد آریا/ شبنم مقدمی/ احمد ساعتچیان/ علیرضا محمدی/ پانته آ پناهی ها/ محمدرضا حسین زاده/ عاطفه تهرانی/ مریم شیرازی/ آنکیدو وارش

 

 

«سیامک احصایی» که بیشتر به عنوان طراح صحنه شناخته می­ شود، دانش آموخته نقاشی از دانشگاه کلیولند اوهایو آمریکا است. وی که سابقه­ ای طولانی در طراحی صحنه­ های تئاتر و فیلم­ های سینمایی دارد در تجربه خود از کارگردانی تئاتر سراغ متنی از «محمد چرمشیر» رفته. متنی که برای فهم بیشتر آن نیاز به آشنایی با سه­ گانه سوفوکل، یعنی «ادیپ شهریار»، «ادیپ در کولونوس» و «آنتیگونه» است.

ادیپ شاه با وجود فرار از سرنوشتی که برایش مقدر شده است، باز هم در مسیر آن قرار می­ گیرد، پدر را می­ کشد، همسر مادرش می ­شود و فرزندانی نیز به دنیا می ­آورد. پس از اطلاع از این سرنوشت، مادر خودش را کشته و ادیپ خود را کور می­ کند، اما مدت­ ها با تبعید این شاهِ گناهکار از تب موافقت نمی­ شود. او در روزهای پیری و کوری روانه تبعید می­ گردد و در این راه دخترش، آنتیگونه، او را همراهی می­ کند. دختر دیگرش، ایسمنه، در تب می­ ماند و آنتیگونه شروع به نوشتن نامه ­هایی به تب می کند تا به دست خواهرش برسد.

متنی که محمد چرمشیر نوشته، دربرگیرنده این سه نمایشنامه مهم و در میانه ­ی آنها قرار می­ گیرد. اجرای «سیامک احصایی» از متن چرمشیر، به شدت تصویری و زیباست. صحنه با خاکی که به قول کارگردان از کویر مرنجاب به تماشاخانه منتقل شده است، پوشیده شده. خاکی که از کویر آمده و قرار است بی حاصلی این زندگی را نشان دهد، خاکی که در آن هیچ گیاهی نمی­ روید و زندگی­ ای که در آن هیچ کس سامانی نمی­ یابد. متن چرمشیر متشکل از دو کاراکتر است، یک خواهر و برادر اما کارگردان در اجرای خود از این متن، از عنصر تکثیر استفاده کرده است؛ او آنتیگونه را تکثیر می­ کند و برادر را نیز. تنها ادیپ تکثیر نمی­ شود، ادیپی که چشم­ های نابینایش زیر تاجی عجیب پنهان شده، سرخی لباسش چشم مخاطب را به سوی او می­ برد و سرگردانی­ اش همراه با تخت شاهی­ اش از این سوی صحنه به سوی دیگر حرکت می ­کند. صحنه­ ای پر از خاکِ کویر و نامه­ هایی که با اتفاقی چون انفجار به روی صحنه می ­بارند و البته کاراکترهایی که خاکیِ لباس­شان با صحنه یکی شده است. تمام این عناصر، فضایی وهم ­آلود و کابوس ­وار ساخته و شن­ زاری که در آن همه چیز پنهان شده است، همه چیز از اشیا و اشباح گرفته تا سرنوشت.

کاراکترهای تکثیر شونده­ ی این نمایش در طی آیینی منتظر مرگ ادیپ هستند، ادیپی که در زیر تاج رازآلود خود درد می­ کشد از سرنوشتی که گریزی از آن نبوده است. «نامه­ هایی به تب» نمایشی از تیره­ بختی و رنج خانوادگیِ ادیپ و فرزندانش از زبان آنتیگونه است که در قالب نامه­ هایی به خواهرش در تب روایت می­ شود و نویسنده تمام تمرکز خود را بر روی این مهم گذاشته است. چرمشیر در روایت خود، هر آنچه متعلق به فضای بیرون از این خانواده است را حذف کرده و احصایی در اجرای خود تمام این رنج­ها را بر روی نامه­ های که کل صحنه را در بر می ­گیرد به تصویر کشیده است.

فیلم تئاترِ «نامه­ هایی به تب» اثری است که با وجود غیابِ اجباری عنصر اصلی تئاتر یعنی زنده بودن، باز هم می­ تواند زیبایی صحنه­ ی ساخته شده توسط کارگردان را به خوبی به مخاطب نشان داده و از رنجی سخن بگوید که چندین نسل یک خانواده را در برگرفته و از تقدیری حرف بزند که از آن راه گریزی نیست.

 

 

 

  • samaneh ostad

 

 

(این مطلب در صفحه تئاتر روزنامه «هفت صبح» به تاریخ 11 آذر ماه 99 منتشر شده است.)

 

یک فروپاشی اخلاقی

 

 

نویسنده: دیوید ممت

کارگردان: پارسا پیروزفر

بازیگران: رضا بهبودی/ پارسا پیروزفر/ هومن برق نورد/ مسعود میرطاهری/ سیاوش چراغی پور/ مهدی میلانی/ پوریا میاندهی

 

 

نمایشنامه «گلن گری گلن راس» یکی از آثار معروف «دیوید ممت»، نویسنده آمریکایی است که برای او جوایزی از جمله پولیتزر را به ارمغان آورده و فیلمی موفق به همین نام نیز به کارگردانی «جیمز فولی» از روی این نمایشنامه ساخته شده است. ترجمه این اثر توسط «امید روشن ضمیر» و به جای ماندن اجرای این اثر به صورت فیلم تئاتر، این فرصت را برای مخاطبان فراهم آورده تا با قلم این نویسنده بزرگ آشنا شوند.

ممت در نمایشنامه «گلن گری گلن راس» در راستای نقد نظام سرمایه­ داری گام برداشته. وی در این نمایش داستان فروشندگان یک دفتر مشاور املاک را در شیکاگوی اواخر قرن بیستم نشان می­ دهد. روسای این دفتر به منظور بالا بردن فروش، مسابقه­ ای بین فروشندگان برگزار کرده ­اند، بدین شکل که بهترین فروشنده یک ماشین کادیلاک برنده خواهد شد و دو نفر آخر مسابقه از کار بی کار خواهند گشت. در این راه فروشندگان دست به دروغ و دغل زده و با هر فریبی سعی می­ کنند فروش خود بهتر کنند. کار فروشندگان وابسته به برگه اطلاعات مشتری هاست، برگه­ ای که در آن نام و شماره تلفن مشتری­ های مورد هدف نوشته شده و این برگ ه­ها در اختیار سرپرست دفتر قرار دارد. او نیز این اطلاعات را جیر ه­بندی کرده و قطره قطره در اختیار فروشندگان می­ گذارد تا جایی که یکی از آنها برای گرفتن برگه اطلاعات حاضر به پرداخت رشوه به سرپرست بنگاه می­ شود. این روشِ برخورد با اطلاعات، لیست اسامی مورد نظر را به شیء­ای ارزشمند تبدیل می ­کند تا حدی که فروشندگان تصمیم به دزدیدن آن می ­گیرند.

نمایشنامه «گلن گری گلن راس» که نام خود را از ارتفاعات گلنگاری و مزارع گلن راس گرفته، (دو مورد از املاک و مستغلاتی که توسعه آن توسط فروشندگان دفتر انجام شده) از آدم­ هایی حرف می­ زند که دیگر به اخلاق و اصول انسانی پایبند نیستند؛ چراکه شرایطی که برای آنها در نظر گرفته شده و تنگایی که آنها را در آن قرار داده ­اند بسیار سخت­ تر و فشرده­ تر از آن است که بتوان تنها با پیروی از صداقت و درستی از آن بیرون خزید. این نمایش که در دهه 1980 برای جامعه آمریکایی نوشته شده بسیار به شرایط فعلی ایران و ایرانی نزدیک است. در این روزها که عوامل زیادی دست به دست هم داده تا مردم فشار بیشتری را تحمل کنند، این سوال پیش می ­آید که آیا می­ توان تنها با اتکا به صداقت از این فشار رها شد؟در این روزهایی که افراد زیادی به دلیل بیماری همه­ گیر کرونا از شغل خود کنار گذاشته شده ­اند یا ماندن در شغل تبدیل به چالشی بس بزرگ برای آنها شده است، آیا می­ توان بدون دروغ و فریبکاری موقعیت فعلی را حفظ کرد؟

«پارسا پیروزفر» در این نمایش سه صحنه ابتدایی را با کمترین حرکت طراحی کرده، سه قاب از یک رستوران که در هر یک دو مرد پشت میزی نشسته ­اند؛ یکی آرام و دیگری پرحرف. صحنه ­ی چهارم اما متفاوت و طولانی ­تر از صحنه­ های قبلی است و پویایی بیشتری نیز دارد. بازیگران نمایش در نقش ­های خود خوب نشسته­ اند و دیالوگ­ ها صریح و روان است. کارگردان از هر اضافه کاری چه در طراحی صحنه و چه در حرکات بازیگران پرهیز کرده و به طور کلی دیالوگ بیشترین مسئولیت را در این نمایش بر عهده دارد.

فیلم تئاتر «گلن گری گلن راس»، نمایشی قابل توجه بوده و به شکل عجیبی با این روزهای خاص از تاریخ همسان است. نمایشی که از مرگ اخلاق سخن می­ گوید و آدم ­های گرفتار و بی­ اخلاقی که می­ توان با آنها همذات پنداری کرد و به آنها حق داد که این چنین از مسیر درست منحرف شوند، چراکه شاید دیگر راه راستی برای آنها باقی گذاشته نشده است.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

قدمی در راه آگاهی

 

حجازی در «اتاق تاریک» دست روی موضوعی گذاشته که در سالهای اخیر، خبرهای تلخ و آزار دهنده ای از آن به گوش مان رسیده است. ماجرای تجاوز جنسی به کودکان، موضوعی مهم و متاسفانه شایع در کشور است. کودکانی که مورد تجاوز و بدترین آسیب ها قرار گرفته و از آنها جان سالم به در نبرده اند. همین سال گذشته بود اهواری دو ساله قربانی این خشونت شد، پیش از آن نام های آتنا و بسیاری دیگر از دختر ها و پسرها به گوش مان خورده بود؛ دختران و پسرانی که قربانی وحشسانه ترین رفتار انسانی شده اند.

باید حجازی را تحسین کرد که دست روی این موضوع بسیار مهم و دغدغه مند گذاشته است. انتخاب این موضوع جسارت زیادی می خواهد. پیش از او «پوران درخشنده» در فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» به شکلی دیگر به بررسی این مهم پرداخته بود. حال حجازی با انتخاب سوژه پسر و جامعیت دادن این موضوع به دختر و پسر، فیلمی دغدغه مند خلق کرده است. فیلمی که باید مورد توجه قرار گرفته و به مادر و پدرها توصیه شود آن را ببیند.

حجازی در راستای خلق قصه اش کاستی های نیز دارد، اما موضوع آن قدر اهمیت دارد که اتاق تاریک به انتخابی ارزشمند برای دیدن در سینما تبدیل شود.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad