فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

 

این وبلاگ در دست تکمیل است.

 

  • samaneh ostad

 

 

(این مطلب در صفحه تئاتر روزنامه «هفت صبح» به تاریخ 23 دی ماه 99 منتشر شده است.)

 

اجرایی فراتر از هنرِ تئاتر

 

 

طراح متن و کارگردان: علی اصغر دشتی

بازیگران: شیما مهدوی/ ایلناز شعبانی/ یاسمن ادیبی/ مهتاب پرنیان/ فاطمه صادقی 

 

سرطان واژه ­ای آشنا و ترسناک برای هر انسانی است. بیماری ­ای که می­ تواند گاه سریع و تند و گاه آرام جان بگیرد و آدمی را به سوی نیستی راهی کند. متاستاز یا دگرنشینی نیز به گسترش و مهاجرت سلول ­های سرطانی از یک بافت به بافت دیگر گفته می­ شود که در مراحل پیشرفته سرطان ایجاد می­ گردد و نمایش «متاستاز» تلاشی برای نشان دادن برخی از واقعیت­ هایی است که شاید در مورد این بیماری کمتر به چشم آمده است.

در توضیحات نمایش نوشته شده که به ازای هر بیمار مبتلا به سرطان، حداقل سه نفر به شکل مستقیم درگیر هستند و از این سه نفر، یک نفر تمام وقت و قوای خود را وقف بیمار می­ کند. به این نفرات همپا می­ گویند و «متاستاز» از همپایانی می­ گوید که خود مستقیم یا غیرمستقیم با بیمار سرطانی ارتباط داشته­ اند.

درباره سرطان نوشتن و کار کردن روی این موضوع امری بس دشوار است و بیانِ واژگانیِ مشکلاتی که این بیماری ایجاد می­ کند نمایشی خواهد ساخت پر از آب چشم، اما «اصغر دشتی» در نمایش­ اش سعی کرده کلام را به حداقل برساند و متاستاز را با حرکات و رقص معاصر به نمایش بگذارد. در نمایش «متاستاز» با دخترانی رو به­ رو هستیم که دو نفر به صورت مستقیم به دلیل بیماری عزیزانشان و دیگران به واسطه ­ی آنها با واژه­ ی متاستاز درگیر شده­ اند. روایت دختران، روایتی مستند است از واقعیت­ های رویارویی با سرطان و در نهایت به همراه شدن یکی از مخاطبان منجر می­ شود که بی­ واسطه با تماشاگر حرف زده و از بیماری ­ای می­ گوید که زندگی ­اش را دگرگون کرده است. در فیلم تئاتر این نمایش، مخاطب دختر جوانی است که خواهر بزرگترش را بر اثر سرطان از دست داده و با واژه­ هایی غم ­انگیز و صدایی که گاه می ­لرزد رو به مخاطب از لحظات رویارویی با این واقعیت تلخ می­ گوید.

«متاستاز» نمایشی مستند و کارگاهی است که در زمان اجرای خود در سالن­ های زیادی به روی صحنه رفته و چیزی بیش از شصت اجرا در کارنامه دارد. نمایش روایتی از واقعیت­ های تلخی است که تلخی­ اش به واسطه­ ی شیوه­ ی اجرا کنترل شده است. اگر قرار بود واقعیت­ های سرطان در قالب گفتار بین شود بی­ شک به نمایشی غمزده و تلخ مبدل می­ شد، اما جایگزین کردن واژگان با رقص و تلاش برای نشان دادن مهاجرت سلول­ های سرطانی به دیگر نقاط بدن از طریق حرکات فرم، نمایش را به اثری قابل تامل تبدیل نموده است. اثری که می ­توان بارها آن را دید و تلاش دخترانی را ملاحظه کرد که سعی می­ کنند روند یک بیماری را با بدن و حرکات خود نشان دهند.

«اصغر دشتی»، با به اجرا بردن «متاستاز» نه تنها کاری هنری بلکه کاری انسانی انجام داده است. در رابطه با سرطان اکثرا بیمار مدنظر قرار می ­گیرد و تلاش­ های او و پزشکان برای مبارزه با این بیماری دیده می ­شود، اما دشتی با چرخاندن دوربین این بار به سمت همپایان بیمار، دریچه­ ای دیگر به روی مخاطب باز می­ کند. اینکه این بیماریِ فقط مختص بیمار نیست و همپایان، آن یاوران همیشه حاضری هستند که هیچ وقت حالشان پرسیده نمی­ شود.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

 

(این مطلب در صفحه تئاتر روزنامه «هفت صبح» به تاریخ 16 دی ماه 99 منتشر شده است.)

 

روابط پیچیده ­ی دنیای مدرن

 

 

نویسنده: ماتیو دولاپورت/ الکساندر دولاپتولیر

کارگردان: لیلی رشیدی

بازیگران: لیلی رشیدی/ محمد حسن معجونی/ داریوش موفق/ عباس جمالی/ سارا افشار

 

انتخاب اسم برای فرزند در این روزها یکی از مهم­ ترین انتخاب­ های والدین را است، انتخابی که شاید در گذشته به اندازه­ ی امروز مهم تلقی نمی­ شد اما اینکه فرزند نامی شایسته داشته و یادآور انسان­ هایی درستکار باشد از روزگار قدیم دارای اهمیتی وافر بوده. به همین دلیل است که بسیاری از افراد سعی می­ کنند نام فرزندانشان را از روی الگوهای دینی یا انسان­ های موفق و تاثیرگذار بردارند؛ چراکه اعتقاد دارند نام بخشی از سرنوشت فرزندشان را تعیین خواهد کرد. نمایش «اسم» نیز با همین موضوع شروع می ­شود.

بابو و همسرش (پیِر)، برادر بابو (ونسان) و همسرش (آنا) و دوست خانوادگی­ شان(کلود) را به منزل­ شان دعوت کرده تا شبی را دور هم بگذراند. ونسان و آنا در شرف بچه­ دار شدن هستند و ونسان تصمیم دارد نام فرزندش را آدولف بگذارد، نامی که از نظر پیِر بی­ شک یادآور هیتلر و کشتارهای اوست. این موضوع باعث بحثی طولانی بین پیِر و ونسان و سپس پیِر و آنا می­ شود و فضای مهمانی را تلخ می­ کند. بحث البته به همینجا ختم نمی­ شود و پای مسائل دیگری نیز به میان کشیده شده، رازهایی برملا گشته و حرف­هایی زده می­ شود که نمی­ تواند زندگی را دوباره به حالت عادی برگرداند و در نهایت مهمانی با دلخوری به پایان می­ رسد.

«لیلی رشیدی» در اولین اجرای تئاتر خود در مقام کارگردان، متنی فرانسوی و پرکشش بر روی صحنه برده است. متنی که در مورد روابط عجیب دنیای مدرن، گفته ­ها، ناگفته ­ها و احساساتی حرف می­ زند که جز در حالتی غیرعادی بر زبان نخواهد آمد. متن از بحثی بر سر اسم نوزاد آن هم با هدف شوخی و خنده­ ی ونسان شروع شده و در نهایت منجر به آشکار شدن روابطی پنهان و حقایقی فراموش­ شده می­ گردد. کلود که دوستیِ بیست و پنج ساله­ ای با ونسان دارد با مادر او رابطه­ ی نزدیک داشته و بابو در تمام سال های ازدواجش مورد ظلمِ بی­ صدای همسر قرار گرفته و دم نزده است.

بحث­ های نمایش که همراه با چاشنی طنز است تنها از انتخاب نامی برای نوزاد حرف نمی ­زند، بلکه از طرز تفکری صحبت می ­کند که در چرایی انتخاب نا م­ها وجود دارد. بحث ونسان و پیِر در مورد انتخاب نام یکی از جذاب­ترین و تفکر برانگیزترین بخش ­های نمایش است که به ظاهر بی­ دلیل و کش دار به نظر می­ رسد، اما حرف­ هایی که از زبان ونسان در توجیه چرایی انتخاب نام آدولف برای کودکش گفته می­ شود خود جای تامل بسیار و بازنگری بر روی برخی ذهنیت­ های پیش فرض آدم­ ها را دارد.

نمایش از دکوری رئال با جزئیات یک زندگی خانوادگی بهره برده. بازیگران همه در نقش ­های خود خوب ظاهر می­ شوند اما آنچه نمایش را متفاوت می­ کند جنس رابطه­ ی ونسان و پیِر است. جمع شدن اعضای خانواده یا دوستان در یک مهمانی به قصد لذت بردن و خراب شدن همه چیز، فرمی است که در بسیاری از فیلم ­ها و تئاترها قابل ملاحظه است. معمولا در پایان این دست داستان­ ها، روابط چنان از هم می­ گسلد که نمی­ توان به راحتی آنها را دوباره به حالت قبل برگرداند؛ اتفاقی که در این نمایش نیز می­افتد اما ارتباط ونسان و پیِر که دوستان قدیمی یکدیگر نیز هستند از این دست نیست. نمایش با بحث این دو با هم شروع می­ شود، بحثی جدی که همراه می­ شود با کنایه و تلخی و در نهایت به دلخوری کل جمع منجر می­ شود، اما خللی به رابطه این دو وارد نمی ­کند. گویی بخشی از زندگی و رابطه­ ی این دو نفر را همین بحث­ ها و تنش­ها شکل داده و یاد گرفته­ اند که در پایان چطور با آن برخورد کرده و بی­ آنکه از هم روی برگردانند رابطه­ شان را حفظ کنند. نمایش در نهایت با تک­ گویی ونسان رو به مخاطب به پایان می ­رسد که خبر از دنیا آمدن دخترش به جای پسری می­ دهد که سونوگرافی پیش­ بینی کرده بود و نامی را انتخاب می­ کند که هیچ کس فکر نمی­ کند او بر روی فرزندش بگذارد.

«اسم» نمایشی از روابط عجیب و پیچیده ­ی دنیای مدرن است؛ روابط دوستی، روابط خانوادگی و زناشویی. این نمایش روی دیگری از روابط را نشان می­ دهد که می­ تواند برای مخاطب جذاب نماید.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

(این مطلب در صفحه تئاتر روزنامه «هفت صبح» به تاریخ 9 دی ماه 99 منتشر شده است.)

 

 

خشونتی که ریشه در کودکی دارد

 

 

نویسنده: مارتین مک­دونا

کارگردان: محمد یعقوبی/ آیدا کیخایی

بازیگران: پیام دهکردی/ علی سرابی/ نوید محمدزاده/ احمد مهران­فر

 

«مارتین مک­دونا» را می­ توان یکی از بهترین نمایشنامه­ نویسان دنیا دانست که نمایشنامه­ های او سالانه در سراسر دنیا به روی صحنه می­ رود. سبک نوشتاری و موضوعات مدنظرِ وی در ایران نیز طرفداران زیادی دارد و بسیاری از نمایشنامه­ های این نویسنده­ ی ایرلندی به زبان فارسی ترجمه شده است. او همچنین در فیلمسازی نیز دست داشته و فیلم ­هایی از جمله «در بروژ» و «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» را کارگردانی کرده.

مک­دونا شخصتی آرام دارد، خشونتی در زندگی­ اش به خرج نداده و به قول خودش آدم خوشحالی است و این درست نقطه­ ی تضاد او با شخصیت­ هایی است که خلق می­ کند. در نوشته ­های وی خشونتی پنهان نهفته است که طنزِ تنیده شده در نمایشنامه، بارِ این خشونت را کمی سبک می­ کند. نوشته­ های مک دونا سرشار از شکنجه­ هایی است که در جامعه عادی به نظر می ­رسد. در آثارش خون و خشونت عنصر جدا نشدنی است و شخصیت­ هایش بدبین و شکاک­ اند. او جوایز زیادی را نیز در کارنامه دارد که از جمله­ ی آنها می ­توان به جایزه لارنس الیویه برای نمایشنامه «مرد بالشی» اشاره کرد که بالاترین افتخار برای یک نمایشنامه نویس در بریتانیا است.

نمایشنامه «مرد بالشی» داستان نویسنده­ ای به نام کاتوریان را روایت می­ کند که به دلیل محتوای دلهره­ آور داستان­ های کوتاهش و شباهت آنها به قتل کودکانی که در محل زندگی او صورت گرفته، مورد بازجویی قرار می ­گیرد. داستان این نمایشنامه در کشوری بی نام و نشان می­ گذرد که در آن خبری از عدالت، دادگاه و اجرای درست قانون نیست و بازجویان خود می­ توانند حکم اعدام افراد را صادر و اجرا کنند.

«مرد بالشی» از خشونت نسبتا زیادی برخوردار است، داستان قتل­ ها و چگونگی کشتن کودکانی که مشخص می ­شود کار برادر کاتوریان، مایکل، است، خود می ­تواند مخاطب را بیازارد، اما آمیختن این حجم خشونت با طنز کلامی به فضایی متعادل ­تر منجر می ­شود. خشونتی که در این نمایشنامه جاری است در کودکیِ شخصیت­ های اصلی نمایش، یعنی کاتوریان و مایکل ریشه دارد. زمانی که کاتوریانِ چهارده ساله پدر و مادرش را می­ کشد تا دیگر برادرش مایکل را که از لحاظ ذهنی مشکل دارد، آزار ندهند. او شروع به نوشتن داستان­ هایی با محوریت مرگ و قتل کودکان می ­کند بی ­آنکه بداند در همان زمان مایکل در حال عملی کردن داستان­ های اوست.

«محمد یعقوبی» و «آیدا کیخایی» در اجرای این نمایش از انیمیشن و نقاشی پخش شده بر پرده نیز استفاده می­ کنند تا دنیای نویسنده را از کودکی تا روزی که چهارصد اثر خلق کرده است، به تصویر بکشند. نمایش بیشتر بر دیالوگ استوار است، اما نمی­توان نقش بازی­ ها را نیز در آن نادیده گرفت. بازی «پیام دهکردی» در نقش توپلفسکی بسیار دلنشین و جذاب از کار در آمده است، شخصیتی که می­ توان او را به نوعی مرکز پنهان خشونت نیز دانست. «نوید محمدزاده» نیز در نقش اریلِ عصبانی خوش نشسته و بازی «علی سرابی» در نقش مایکل نیز جذابیت­ های خودش را دارد.

این نمایش دوبار در تماشاخانه ایرانشهر و فرهنگسرای ارسباران به روی صحنه رفته که در دومی «احمد ساعتچیان» به گروه اضافه و «احمد مهران­فر» از گروه کم شده است، اما فیلم تئاترِ آن با بازی مهران­فر موجود بوده و دیدنش می­ تواند اتفاق خوبی در این روزهای دور بودن از تئاتر باشد.

 

 

 

  • samaneh ostad

 

 

کتاب «همه دروغ می گویند»

اینترنت چه چیزهایی درباره ی خود واقعی مان به ما می گوید؟

 

نویسنده: سِت استیونز دیویدُویتس

مترجم: ریحانه عبدی

انتشارات: نشر گمان / جلد سوم از مجموعه خرد و حکمت زندگی

قیمت: 49000 - چاپ نهم / 1399

تعداد صفحات: 297

 

کتاب «همه دروغ می گویند» همان طور که از عنوان و زیر عنوانش مشخص است به مسئله دروغ می پردازد. اینکه بسیاری از ما بی آنکه بدانیم در حال دروغ گفتن هستیم، اما نه دروغی که خود از آن مطلع باشیم.

تا به حال شده به دیگران بگویید در خلوت خود موسیقی سنتی ایران یا کلاسیکِ غرب گوش می دهید، اما هر بار که تنها می شوید سراغ آهنگ های شش و هشت بروید؟ تا به حال شده به دیگران از حق بارز رای دادن و سهیم شدن در آینده ی کشور بگویید اما روز انتخابات اصلا پای صندوق رای نروید؟ تا به حال شده خود را یک اصلاح طلب دو آتشه نشان دهید، اما رئیس جمهوری اصول گرا را انتخاب کنید؟ تا به حال شده توی لیست مورد علاقه تان فقط فیلم های هنری اروپایی را قرار دهید، اما هر بار وقت فیلم دیدن می شود فیلم های روز هالیوودی را انتخاب کنید؟

بسیاری از ما بی آنکه بدانیم در حال دروغ گفتن هستیم. ما هیچ وقت خود واقعی مان را نشان نمی دهیم و بسیاری از اسرارمان را برای دیگران رو نمی کنیم و شاید به تنها چیزی که اعتماد داریم تا مشکلات، راز ها و دغدغه هایمان را برایش رو کنیم، گوگل است. سوال هایی که از گوگل پرسیده می شود در بسیاری مواقع هیچ گاه به زبان شخص نمی آید. رازی است پنهان میان او و گوگل.

در کتاب «همه دروغ می گویند» نویسنده که خود دکترای اقتصاد دارد، با تحلیل کلان داده ها به اطلاعات جالبی در مورد زمینه علوم اجتماعی می رسد و در سوی دیگر اهمیت کلان داده ها را نشان می دهد. کلان داده ها حجم بسیار اطلاعاتی است که روزانه توسط کاربران اینترنت تولید می شود. جستجوهای آنها در گوگل، تعداد کلیک هایی که روی صفحات فیسبوک می کنند، تعداد دفعاتی که به سایت های پورنوگرافی سر می زنند، اطلاعاتی که با دیگران سهیم می شوند و همه ی اینها کلان داده ها را تشکیل می دهد.

«ست استیونر» در کتاب «همه دروغ می گویند» تحقیقاتش درباره بسیاری از مسائل سیاسی و اجتماعی را با مخاطب در میان می گذارد. مثلا اینکه چرا ترامپ در دوره ی اول انتخابات ریاست جمهوری و با توجه به اینکه همه پیش بینی ها او را مغلوب می دانست برنده شد، یا اینکه آیا عقده ی ادیپ که فروید مطرح کرده واقعا درست است، یا نحوه ی برخورد مکزیکی ها و آمریکایی به بارداری پارتنرشان چه تفاوتی دارد. آیا می دانستید جستجوی کلمه «کاکا سیاه» در روزهای اولین دوره ی انتخاباتی که به ریاست جمهوری اوباما انجامید بسیار زیاد بوده یا عکس او به همراه خانواده اش بر روی صفحه اول وبسایت کمپین تبلیغاتی اش مردم را بیشتر مشتاق ورود به سایت کرد تا عکس تکی اش؟

کتاب «همه دروغ می گویند» را دو نوع اطلاعات مفید در اختیار مخاطب قرار می دهد: اولین اطلاعات شامل تحقیقاتی که در هر زمینه نویسنده به آن اشاره کرده و مخاطب را شوکه می کند و دومین آنها اهمیت، جذابیت و کاربرد کلان داده در مسائل اجتماعی است. موضوعی که بسیاری از مخاطبان هیچ شناختی درباره آن ندارند و خواندن این کتاب آنها را علاقه مند به شناخت بیشتر در این زمینه خواهد کرد.

«ست استیونز»که خود نیز آمریکایی است طبیعتا جامعه آمریکا را هدف قرار داده و بسیاری از تحقیقاتش مربوط به داده هایی است که از این جامعه به دست آمده است، جامعه ای که از لحاظ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تفاوت فاحشی با ایران دارد. به همین دلیل جزئیات برخی از تحقیقات که کاملا مختص جامعه ی آمریکایی است ممکن است برای مخاطب فارسی زبانی که در ایران زندگی می کند جذاب نباشد، یا اگر این تحقیقات با همین شیوه در جامعه ایران انجام شود نتایج کاملا متفاوتی به دست آید. اما این بخش های کوچک نمی تواند جذابیت کتاب را کم و نتایج تحقیقات نویسنده را کم ارزش کند، بلکه برعکس این کمبود را نشان می دهد که کاش در ایران نیز دسترسی به اطلاعات درست برای محققان فراهم می بود تا آنها بتوانند به واقعیت های جامعه ای پی ببرند که میزان پنهان کاری و سانسور در آن طبیعتا بیشتر از آمریکا است و اگر چنین تحقیقاتی صورت گیرد بی شک نتایج بسیار شوکه کننده ای خواهد داشت.  

 

 

  • samaneh ostad