فیلمی که یا به دل می نشیند و یا از آن متنفر می شوید
مسخره باز، داستان عشق، سینما و تئاتر است. عشقی که در یک کارگردان جوان وجود داشته و باعث شده این دو عنصر را به هم وصل کند. نمی توان از فیلم اول غنی زاده ساده گذشت. فیلمی که به نظر برخی از منتقدان، تنها ذوق زدگی یک کارگردان تئاتر ِعلاقه مند به سینماست. غنی زاده سالها در در قاب ثابت تئاتر کرده، قابی که نمی توانسته آن را به اندازه ای که می خواسته است محدود کند. حال او این تجربه را در سینما امتحان کرده و هر آنچه را دوست داشته به مخاطب نشان داده است. قاب های عجیب و غریب فیلم، نماهایی از بالا و صورت بازیگر، عبور دوربین از میان پره های پنکه، نمای نزدیک چهره ها به هنگام شسته شدن سرشان از جمله ی این قاب هاست. این قاب ها برای غنی زاده ی کارگردان تئاتر جدید است و البته به همان میزان برای مخاطبی که فیلم های مرسوم را نگاه می کند نیز.
فیلم غنی زاده فارغ از تمام بحث ها، حاشیه ها و نظرات مثبت و منفی، فیلمی است که مخاطب را به چالش جدیدی وامی دارد و او را مجبور می کند، تصاویری نو روی پرده ی سینما ببیند. تصاویری که شاید تا به حال هیچ کارگردانی ریسک نمایش آنها را به جان نخریده است. این کارگردان جسور با ساختن فیلمی متفاوت، تمام آنچه را دلش خواسته به مخاطب نشان داده است، نه چیزی را که مخاطب توقع دارد یا عادت داشته ببیند.
ساخت فیلمی چون «مسخره باز» کار راحتی نیست. باید پذیرفت قصه تعریف کردن راحت تر از رویا تعریف کردن باشد. فیلم غنی زاده رویایی است که غنی زاده، مسخره باز و عاشقان فیلم را به هم پیوند می دهد و رو به رو شدن با رویا، شاید چالش بزرگی برای بسیاری از مخاطبانی باشد که از آن دور افتاده اند.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.