فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۰۴ مطلب با موضوع «فیلم» ثبت شده است

 

 

 

تهران، شهر بی دفاع

 

در مرحله بعد فیلمسازان سراغ راننده هایی رفته اند که از ساختن این پل راضی بوده و آن را راهی برای نجات از ترافیک می دانند. اما خلا بزرگ این فیلم را می توان نبود نظرات موافق در آن دانست. اینکه دلیل ساخت این پل چه بوده و مجریانِ آن، چه در سر داشته اند و آیا به هدف خود از ساخت این پل رسیده اند یا خیر! این سوی داستان در فیلم خالی است و فیلمسازان تمایل نداشتن افراد موافق به حضور در این فیلم را تنها دلیل این غیاب می دانند. آنها دسترسی نداشتن به این افراد را برای این خلا کافی می دانند؛ در صورتی که فیلم زمانی می توانست تماما تاثیرگذار باشد که مخاطب فقط یک طرفه به قاضی رفتن فیلمساز را نبیند و با شنیدن نظرات موافق و مخالف در کنار هم به نتیجه خودش از فیلم دست یابد. فیلمسازان برای کامل کردن فیلم شان باید راهی برای حضور افراد موافقِ ساخت پل صدر، در فیلم خود پیدا می کردند.

مستند «دیوار آبی» مستندی دغدغه مند و مهم درباره تهران امروز است. تهرانی که به سرعت در حال تغییر چهره و پیر شدن است. در حال حاضر تهران 500 کیلومتر اتوبان دارد و ساختن اتوبان بیشتر یعنی دعوت بیشتر از مردم برای اینکه با ماشین شخصی بیرون بیایند. به جای ساختن اتوبان باید به فکر راه های افزایش استفاده از وسائل نقلیه عمومی بود و این موضوع مهمی است که در این فیلم مطرح می شود. اتوبان صدر طبق گفته ی کارشناسان این فیلم، عملا هدر دادن سرمایه های ملی بوده و هیچ کارکردی در کاهش بار ترافیکی مناطق مرتبط نداشته و دیوار آبی به صورت انتقادی و شفاف این موضوع را مورد بررسی قرار داده است. این فیلم که با اندکی صبر و کشاندن پای حامیان این پروژه به فیلم، می توانست کامل باشد؛ اما با وجود این خلا، همچنان فیلمی ارزشمند در راستای دغدغه ی مهم این روزهای شهر تهران است.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad

 

 

 

مرگ تدریجی یک رویا

 

فیلم داستانی جذاب را روایت می کند، آغاز و پایانی مناسب دارد و در میانه به ورطه ی تکرار می افتد، تکراری که برای از دست رفتن ندا لازم است. آنها ابتدا به دوست منصور در مغازه فروش آثار صوتی و تصویری سرزده، بعد به کتاب فروشی و پس از آن سراغ دکتر غیرقانونی می روند. کمی بعدتر منصور به خانه ی دوستش رفته و ندا در محوطه ی جلوی در می ماند و می لرزد. در نهایت به بیمارستان می رسند، اما باز هم کاری پیش نمی برند. در بیمارستان و قبل از ویزیت، ندا تصمیم می گیرد سراغی از زندگی اش بگیرد و در نهایت در راستای این پرسه زدن های بی هدف، مواد مخدرِ بلعیده شده، او را از پا در می آورد.

در نگاه اول فیلم از نیمه ی خود به ورطه ی تکرار افتاده و کاری از پیش نمی برد. نه قدمی به جلو می گذارد و نه به قدم. هیچ کس دنبال این دو نفر نیست و این دو نیز گویا تلاشی برای نجات خود نمی کنند. اما هراسِ اصلی فیلم ناشی از مواد مخدری است که می دانیم آهسته و بی صدا در تمام لحظاتِ پرسه گردی، دارد بیشتر و بیشتر به بدن ندا وارد شده و به او ضربه می زند. تعیقب کننده و رقیب اصلی در فیلم، شخصیتی بیرونی نیست که دنبال این دو نفر افتاده باشد، بلکه بسته ی کوچک سفید رنگی است که پا به پای ندا حرکت کرده و لحظه به لحظه به آسیب بیشتری می زند.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad

 

 

مهتابی که جانِ دوباره می بخشد

 

فیلمنامه ی این فیلم را «مجید اسماعیلی» و «امیرمحمد عبدی» نوشته اند. آن دو به خوبی به جزئیات فیلم توجه داشته و دلیلی برای تمام رفتارهای این زوج در نظر گرفته اند. فراموشی گاه و بیگاه ریحان، حکایت از آلزایمری دارد که خودش به آن واقف است. او که در مواقع زیادی جای وسیله های خانه را گم می کند، محل هر یک از آنها را روی کاغذی نوشته و به دور از چشم اصلان، پشت پرده آشپزخانه چسبانده است. پنهان کاری دلنشینی که البته لو می رود. در سوی دیگر، اصرارِ اصلان برای رفتن به خانه سالمندان نیز بی دلیل نیست و او از تومور مغزی اش آگاه است. این زوج که خانه، زندگی و رفتارشان بیشتر از پولدار بودن، نشانه ی اصیل بودن شان است، دغدغه های قابل فهمی برای مخاطب دارند و پیری و کندی شان قابل پذیرش است.

لغزش فیلمنامه اما از زمانی شروع می شود که اتفاقات مسیر طبیعی خود را طی نمی کنند، بلکه پا در مسیر ساخته ی دست فیلمنامه نویس و کارگردان می نهند. در روزِ ترک خانه توسط اصلان و ریحان، به آنها خبر می رسد که پسرشان در حال بازگشت است. این بی خبری از برگشت را می توان پذیرفت چرا که شاید امیر نخواسته خانواده اش را نگران کند؛ اما مرگ او و همسرش اتفاقی است که فقط به نیت عوض کردن جریان زندگی اصلان و ریحان ساخته و پرداخته شده است. این دو باید بمیرند و مادر و پدر را با نوه ای که تا امروز نمی دانسته اند وجود داشته، رو به رو کرده و آنها را به زندگی باز گردانند. امیر حتی به دنیا فرزندش را به مادر و پدرش اطلاع نداده و این موضوع نه تنها اصلان و ریحان بلکه مخاطب را هم شوکه می کند که این بچه یکباره از کجا پیدا شده است.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

سفری سحرانگیز به عمق دریاچه

 

حاصل مستند ایثاریان را می توان قدمی نو در ادامه ی پژوهش های منطقه تخت سلیمان دانست. فیلمساز در مسیر ساختن این فیلم به قصه گویی نیز توجه ویژه کرده است. او تمام تلاشش را کرده که علم، افسانه ها را نقض نکند، افسانه هایی که در عمر طولانی این دریاچه سینه به سینه منتقل شده و در باور بسیاری از مردم جاری است. نمونه ی این تلاش را می توان در برجسته سازی تصویر دیوان بر دیواره های کوه زندان سلیمان دید.

فیلم به لحاظ تکنیکی نیز حرف های زیادی برای گفتن دارد. تایم لپس هایی که در طول یک سال گرفته شده و تغییرات زیستی و فصلی این منطقه را نشان می دهد از نقاط قوت کار محسوب می شود. در فیلم از تصاویر هوایی زیاد و جذاب استفاده شده و تصاویر ثابت کمی در آن وجود دارد که این موضوع به تنوع بصری کار کمک زیادی کرده است. تصاویر رازآلود زیر آب نیز به اسرار آمیز نشان دادن دریاچه تخت سلیمان انجامیده و در راستای نام فیلم حرکت کرده است. صدا و موسیقی فیلم نیز متناسب و گام به گام با داستان جلو رفته که از جمله ی آن می توان به صدای دیوانِ دربند کوه زندان سلیمان اشاره کرد.

اسرار دریاچه یک مستند علمی/ پژوهشی است که قابلیت زیادی برای شبیه شدن به کرختی و یکنواختی مستند های از این دست را دارد؛ مستند هایی که فقط برای مخاطب خاص جذاب اند. اما ایثاریان با آمیختن علم و افسانه و حرکت در راستای خلق تصاویر جذاب، مستندش را به نمونه ای مناسب برای هر نوع مخاطبی تبدیل کرده است. این مستند که جایزه ی دوم بهترین فیلم تاریخ و میراث بشر از جشنواره تِرس بارسلون اسپانیا، جوایز بهترین فیلمبرداری و بهترین تحقیق و پژوهش از دوازدهمین جشنواره سینما حقیقت و جایزه بهترین فیلمبرداری از دهمین جشن مستقل سینمای مستند را نیز در کارنامه دارد، اولین پرده را از رازهای دریاچه سحرآمیز تخت سلیمان بر می دارد.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad

 

 

به یاد سریال های مناسبتی ماه رمضان

 

یکی از مهم ترین معضلات سینما و تلویزیون ایران این است که دست روی موضوعات مهم می گذارند اما می خواهند تنها با حرف زدن و شعار دادن آنها را به ثمر برسانند. پیش از این به فیلم «پارادایس» اشاره کردیم و تک سخنرانی حاجیِ قصه که اروپاییان را متحول کرده و به سوی اسلام کشاند. حال در این فیلم هم اتفاقی از همین جنس می افتد. اگر انسان با چهار تا حدیث و شعار به راه راست هدایت می شد، خداوند صد و بیست و چهار هزار پیامبر برای ارشاد او نمی فرستاد و تنها به فرستادنِ فرشته ای از جنس لبینی اکتفا می کرد. برخی از فیلمسازان ایرانی برای رساندن مخاطب به هدف خود، شعور او را در نظر نمی گیرند. اگر این شعار ها و احادیث فایده داشت، در کشور خودمان از که همان دوران ابتدایی کتاب قرآن و حدیث روی میز مدرسه است و تا سال آخر دانشگاه ادامه دارد، در کشوری که نصف برنامه های تلویزیونی روزانه اش برنامه های مذهبی و در راستای هدایت مردم به راه راست است، باید هیچ انسان گناهکاری وجود نمی داشت و فرشته ها مدام در حال سجده کردن بودند. اما با نگریستن به جامعه ی خودمان به درستی می توانیم بفهمیم حرفی که عمل در آن دخیل نباشد، نتیجه ی عکس می دهد. در این فیلم نیز جنس هدایت فقط از نوع حرف زدن و شعار دادن است و هنوز فیلمسازان ما نمی دانند که با شعار دادن نمی توان آدم ها را به راه راست هدایت کرد. تنها با حدیث خواندن نمی شود مردم را به باور انجام کارهای خوب رساند و باید راهی دیگر پیش بگیرند تا مردم هدایت شوند. یا اگر مردم هدایت نمی شوند حداقل فیلم شان قابل باور شود و بتوان با شخصیت آن فیلم همذات پنداری کرد. کشمکش لبینی و شیطان بزرگ (پدرش) هم یکی دیگر از بخش های تماما کلیشه ی کار است. با توجه به جامعه ی امروز ما و البته اوضاع جهان این طور گمان می رود که شیطان برنده تر باشد تا انسان.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad