رونمایی از چهره ی لوکس ایران
شاید اگر «امیر عربی»، نویسنده این اثر، به جای سه زاویه دید، از یک زاویه دید اما با جزئیات بیشتر استفاده می کرد فیلم باور پذیرتر می شد. تمامی ضربه های این آدم ها به یکدیگر را می شد در یک زاویه دید نیز نشان داد به شریط اینکه چالش هایی نیز برای روند داستان در نظر گرفته شود و همه چیز این قدر سهل و ممتنع و بدون مانع انجام نگردد.
در سراسر فیلم، همه ی کارها بدون مانع انجام می شود. رویا تصمیم می گیرد پول های سعید را از چنگش در آورد و این روند، بدون کوچکترین مانعی انجام می شود. لاله با همه ی این آدم ها دست به یکی می شود و هیچ اتفاقی برایش نمی افتد. سعید پولش را تمام و کمال از دست می دهد، اما همچنان در مناقصه حضور دارد. حتی اگر رویا پول را به او برگردانده باشد، باز هم هیچ خاطری از او مکدر نشده است. نویسنده برای این شخصیت ها هیچ مانعی قرار نداده و تنها با غافلگیری آنها را با واقعیت و پایان کار رو به رو می کند.
ایده اصلی، اصل خود را بر غافلگیری گذاشته، اما این غافلگیری ها هوشمندانه اتفاق نمی افتد و کاملا چیده شده و بدون دردسر است. شاید اگر ایده اصلی همان طور که به ظاهرِ لاکچری خود توجه کرده، به روند قصه نیز توجه می کرد و چالش هایی بر سر راه این شخصیت ها قرار می داد، می توانست فیلمی غنی هم در تصاویر زیبا و هم در قصه باشد. اما این اتفاق نمی افتد و از ایده اصلی تنها تصاویر زیبای کیش و زندگی لوکس آدم هایی در یادمان می ماند که از ایران همیشگی به دور اما جزئی از آن هستند.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.