فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گروه هنر و تجربه» ثبت شده است

 

 

سفری سحرانگیز به عمق دریاچه

 

حاصل مستند ایثاریان را می توان قدمی نو در ادامه ی پژوهش های منطقه تخت سلیمان دانست. فیلمساز در مسیر ساختن این فیلم به قصه گویی نیز توجه ویژه کرده است. او تمام تلاشش را کرده که علم، افسانه ها را نقض نکند، افسانه هایی که در عمر طولانی این دریاچه سینه به سینه منتقل شده و در باور بسیاری از مردم جاری است. نمونه ی این تلاش را می توان در برجسته سازی تصویر دیوان بر دیواره های کوه زندان سلیمان دید.

فیلم به لحاظ تکنیکی نیز حرف های زیادی برای گفتن دارد. تایم لپس هایی که در طول یک سال گرفته شده و تغییرات زیستی و فصلی این منطقه را نشان می دهد از نقاط قوت کار محسوب می شود. در فیلم از تصاویر هوایی زیاد و جذاب استفاده شده و تصاویر ثابت کمی در آن وجود دارد که این موضوع به تنوع بصری کار کمک زیادی کرده است. تصاویر رازآلود زیر آب نیز به اسرار آمیز نشان دادن دریاچه تخت سلیمان انجامیده و در راستای نام فیلم حرکت کرده است. صدا و موسیقی فیلم نیز متناسب و گام به گام با داستان جلو رفته که از جمله ی آن می توان به صدای دیوانِ دربند کوه زندان سلیمان اشاره کرد.

اسرار دریاچه یک مستند علمی/ پژوهشی است که قابلیت زیادی برای شبیه شدن به کرختی و یکنواختی مستند های از این دست را دارد؛ مستند هایی که فقط برای مخاطب خاص جذاب اند. اما ایثاریان با آمیختن علم و افسانه و حرکت در راستای خلق تصاویر جذاب، مستندش را به نمونه ای مناسب برای هر نوع مخاطبی تبدیل کرده است. این مستند که جایزه ی دوم بهترین فیلم تاریخ و میراث بشر از جشنواره تِرس بارسلون اسپانیا، جوایز بهترین فیلمبرداری و بهترین تحقیق و پژوهش از دوازدهمین جشنواره سینما حقیقت و جایزه بهترین فیلمبرداری از دهمین جشن مستقل سینمای مستند را نیز در کارنامه دارد، اولین پرده را از رازهای دریاچه سحرآمیز تخت سلیمان بر می دارد.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad

 

 

جادویی از جنس خیال

 

مستندسازان از یک باور قدیمی برای ساختن مستندی بلند و سینمایی بهره برده و به داستان پردازی در این زمینه پرداخته اند؛ داستان پردازی ای که اگر با ظرافت بیشتری صورت می گرفت، جنبل را به فیلمی ماندگار تبدیل می کرد. موسی باید از سه مرحله گذر کند، سه مرحله ای که به جذاب ترین شکل بصری به بیننده نشان داده می شود، اما اتفاقی در این سه مرحله نمی افتد. اگر برای موسی «اتفاق» تعریف می شد، اگر مراحلی که موسی باید از آنان گذر کند برایش چالشی به ارمغان می آورد و او را در این مسیر به رشد می رساند، آن وقت داستان موسی با وجود تمام خیال انگیزی اش قابل باور می شد اما در مستند، موسی مراحلی که موسی می گذراند هیچ فرقی از نظر محتوایی با هم ندارند. اگر جای خنی (موجودی که در فیلم نشان داده می شود، چیزی مانند جن) که در مرحله عقل است با خنی که در مرحله قصه است عوض می شد چه اتفاقی می افتاد؟ هیچ! و این هیچ بودن باعث می شود که ما فقط شاهد تصاویری به شدت جذاب بدون منطقی و داستانی در پشت آنها باشیم. داستانی که قابل درک و فهم باشد و بتوانیم موسی را به عنوان شخصیتی که تلاش دارد تا به عشقش دخت دیریا برسد، باور کنیم.

جنبل با توجه به سابقه ی فیلمسازان آن، از غنای تصویری زیادی برخوردار است. تصاویری که در جنبل دیده می شود بدون شک در هیچ فیلم ایرانی دیگری دیده نشده است. تصاویری که آمیخته از پرفرمنس آرت و ویدیو آرت است و از لحاظ بصری به شدت جذاب می نماید. جنبل فضاسازی های عجیبی نیز دارد که بخش زیادی از آن به شگفتی جریزه ی هرمز باز می گردد. شگفتی ای که به درستی به چشم فیلمسازان آمده و به اندازه ی کافی در فیلم مورد استفاده قرار گرفته است. در این میان می توان به راهی پوشیده از نمک، پته ماهورهای پوشیده از خزه، خاک های رنگین و موجوداتی به نام خن اشاره کرده که گویی از خاک سر بر آورده اند و نیمی از پیکرشان در زمین جای گرفته است.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

 

غریبه ای آشنا

 

یه وا داستان سر راستی برای تعریف دارد. داستان با یک معما شروع می شود، معمای اینکه یه وا کیست و اینجا چه می کند؟ به این سوال در طول زمان فیلم پاسخ داده می شود. یه وا وقتی در دوران جنگ به عنوان پزشک در این روستا خدمت می کرده، با عشقش آشنا می شود، اما مرد ثمره ی عشق، یعنی دخترشان را نمی بیند. با مرگِ مرد، یه وا برای فرار از حرف های مردم با دوستِ مرد، ازدواج می کند و تمام این سالها همه از جمله خانواده ی شوهرش گمان می کردند که دخترِ یه وا، مال پسرشان است و حالا دنبال گرفتن نوه شان هستند.

داستان گویی یه وا، خوب، تمیز و درست است، پیچیدگی زیادی ندارد، سوال ها را به موقع پاسخ می دهد، نه همان اول جواب را به خورد بیننده می دهد که او تا آخر انگیزه ای برای ادامه ی قصه پیدا نکند و نه او را بیش از حد منتظر می گذارد. همه چیز به موقع اتفاق می افتد. اما این داستان گوییِ تمیز و اصولی باعث جذاب شدن فیلمنامه نمی شود. فیلمِ یه وا حرف جدیدی نمی زند، موضوع جدیدی را هم بیان نمی کند و حتی زاویه دید نویی به بیننده نشان نمی دهد. همان موضوع هایی را که تا به حال بارها و بارها در فیلم های دیگر دیده ایم در قالب خودش تعریف می کند و همین موضوع باعث می شود که خروجی این فیلمنامه، با وجود ساخت، کارگردانی و بازی های خوب، فیلمی متوسط باشد که ارزش یک بار دیدن دارد. نه نکته ی جا مانده ای دارد که مخاطب را ترغیب به دوباره دیدنش کند و نه آن قدر ضعیف است که مخاطب از دیدنش پیشمان شود.

یه وا فیلمی متوسط است و دلیل اصلی متوسط بودنش، نداشتن ایده ی اولیه جذاب است. ایده ی اولیه فیلم تکراری است، حداقل برای بیننده ی ایرانی. زنی که برای از دست ندادن فرزندش فرار می کند؛ کم نبوده فیلم هایی با این سوژه. یه وا شخصیتِ خوب قصه است. زنی مهربان که به همه کمک می کند، مسئولیت پذیر و نوع دوست است، هر کاری از دستش بر بیاید برای جامعه می کند و در کنارش هم عشق را تجربه کرده و هم نفرت را.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

 

انتهای هر حس کجاست؟!

 

دنیا تنهایی کم ندارد در مورد تنهایی آدم ها در دنیای مدرن است. روایت فیلم شاید اپیزودک باشد اما قصه ها با حس ها به هم وصل می شوند. قصه هایی که در پرداخت، کمی ابهام عمدی را چاشنی قصه پردازی کرده اند و همین ابهام عمدی باعث برداشت های چندگانه از قصه می گردد. شاید اگر نویسنده و فیلمساز مسیر واضح تری برای قصه پردازی در نظر می گرفت، قصه ها به سوی یکدستی داستانی بیشتری حرکت می کردند. 

در سوی دیگر چون فیلم با بودجه محدود ساخته شده، از ساختار سینمایی قوی ای برخوردار نیست. صحنه پردازی، نورپردازی، فیلم برداری و مهم از همه بازی های فیلم در حد سینما نیست، اما همه نشان از تجربی بودن دارد. بازیگراهایی که شاید بازی کرده کرده اند، اما با بازیگری فاصله ی زیادی دارند، کمی بین مخاطب و اثر فاصله می اندازد به این دلیل که مخاطب نمی تواند شخصیت ها را باور کند، چون بازی کردن بازیگران به شکلی واضح مشخص است و در قالب شخصیت فرو نرفته اند به جز یکی دو بازیگر با تجربه. 

«دنیا تنهایی کم ندارد» فیلمی تماما تجربی است که افشین لیاقت آن را به عنوان فیلم اولش بر پرده نفرستاده است، اما دیدم آن هم برای فیلمسازان جوان واجب است تا امید بیابند که می شود با بودجه های محدود هم فیلم ساخت و هم به عامه ی مردم توصیه می شود تا کمی جنس تنهایی شان را بشناسند و به آن فکر کنند. 

 

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad