فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۰۴ مطلب با موضوع «فیلم» ثبت شده است

 

 

دغدغه های نافهموم، آدم های نامشخص

 

فیلمساز در تولدت مبارک به همه چیز سرک کشیده اما در هیچ چیزی عمیق نشده است. او به خانه ی دختران همکلاسی مریم سرک می کشد، به سه شغلی که پدر مریم دارد سرک می کشد، به رابطه ی مریم و برادرش سرک می کشد، به رابطه ی مریم و معصومه، رابطه پدر و مادر مریم با هم، به اخلاق و رفتارهای پدربزرگ، به رابطه ی پدر بزرگ و معصومه، به زندگی و سرطان معصومه، به خریدن لباس و تلسکوب، به فروختن کیک در مدرسه و مبادله ی قند و کیک در شیرینی فروشی و ... اما هیچ کدام از این سرک کشیدن ها عمیق نمی شود که قصه را به یک سمت و سوی مشخص هدایت کند، تا برای مریم و قصه اش دغدغه ای مشخص در نظر گرفته شود. مخاطب تا پایان فیلم را می بیند بی آنکه بفهمد حرف اصلی فیلمساز چیست؟! در این میان نه دغدغه ی مریم مشخص است نه دلیل رابطه ی او با پیرزنی که سرطان دارد و نه هیچ چیز دیگر. هیچ کدام از این روابط بر روی هم تاثیر نمی گذارند و قصه را جلو نمی برند و این موضوع از تولدت مبارک اثری به شدت نامفهوم و خسته کننده ساخته است. فیلمی که حتی بازی بازیگران بزرگی چون اکبر عبدی و محمدرضا فروتن هم آن را از ورطه ی خسته کنندگی اش خارج نمی کند.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad

 

 

 

عضو جدید خانواده های امروز

 

در قدم آخر آفریده به معرفی پناهنگاه وفا می پردازد. پناهگاهی برای سگ های خیابانی که بتوانند بدون آزار و اذیت در آنجا زندگی کنند. جایی که مسئولین خیر و دلسوزش، خود را وقف این حیوانات کرده اند و هر هفته عده ای داوطلب به کمک این افراد رفته و به رسیدگی به سگ های این پناهگاه می پردازند.

آفریده فیلمش را در روندی برعکس ارائه می دهد. او از خاص ترین گونه ی نگهداری از حیوانات شروع کرده و قدم به قدم عقب می آید و در این روند، موضوعات زیادی را مطرح می کند. موضوعاتی که هر کدامشان با پرداخت به جزئیات بیشتر این قابلیت را دارند که به عنوان فیلمی بلند عرضه شوند.

باشگاه حیوانات، در زیر لایه خود از تغییر سبک زندگی ایرانی ها صحبت می کند، تغییر در باورهای آنها برای تشکیل خانواده و مهم شدن نقش حیوانات در این سبک زندگی. اگر اطراف خود را نگاه کنیم نسبت به ده سال گذشته زوج های بیشتری را می بینیم که به جای بچه، حیوان خانگی نگه می دارند و افراد زیادی که تنهایی شان را با نگهداری از یک حیوان خانگی پر کرده اند. این تغییر سبک نشان می دهد چگونگی برخورد با حیوانات و تصویب قوانینی برای دفاع از حقوق آنها، امری ضروری تر نسبت به گذشته بوده و خوب است از همین امروز این قوانین تصویب شده و فرهنگ سازی انجام شود؛ پیش از آنکه برای این کار هم دیر شده باشد.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

 

چمدانی که قصد رفتن بسته نشده بود

 

نکته ی مهم دیگری که می توان در مورد فیلمنامه ارضی به آن اشاره کرد پرداخت خوب و آگاهانه ارضی به رابطه ی سعید و سایه است. سایه، زن ثروتمندی است که یک سال بعد از تولد دخترش، شوهر و دخترش را رها می کند و از ایران می رود. او اکنون با بیماری آلزایمر به ایران بازگشته و می خواهد لحظه ای را کنار دخترش خوش باشد. سایه، سعید را ترک می کند و سعید بهانه ای برای این ترک شدن نمی یابد، بیننده هم دلیل واضحی پیدا نمی کند تا اینکه سایه که احوالش به هم ریخته به سعید می گوید که او باید جلوی زنش را می گرفته و نمی گذاشته او خانه را ترک کند. این مورد اهمیت قرار نگرفتن است که سایه را مجبور به ترک خانه کرده. شاید به ظاهر این دلیلِ سطحی ای برای ترک یک زندگی به نظر برسد، اما پشت این حرف تمام رازهای زنانگی نهفته است. یک زن ِامروزی به توجه نیاز دارد، مخصوصا زنی که تازه یک سال است زایمان کرده و احتمالا افسردگی بعد زایمان را هم می گذرانده. سایه این توجه را از سعید ندیده و تا آخرین لحظه منتظر بوده که سعید او را از رفتن باز دارد. سایه حداقل انتظارش از سعید از این بوده که از او بخواهد تا نرود، تا بماند، تا با هم زندگی کنند. این دلیلِ به ظاهر ساده که شاید حتی دلیل هم به حساب نیاید در دنیای امروز و میان زوج های امروزی موجب جدایی های زیادی شده و ارضی به درستی به نیاز سایه بر این مورد اهمیت واقع شدن اشاره کرده است.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad

 

 

جادویی از جنس خیال

 

مستندسازان از یک باور قدیمی برای ساختن مستندی بلند و سینمایی بهره برده و به داستان پردازی در این زمینه پرداخته اند؛ داستان پردازی ای که اگر با ظرافت بیشتری صورت می گرفت، جنبل را به فیلمی ماندگار تبدیل می کرد. موسی باید از سه مرحله گذر کند، سه مرحله ای که به جذاب ترین شکل بصری به بیننده نشان داده می شود، اما اتفاقی در این سه مرحله نمی افتد. اگر برای موسی «اتفاق» تعریف می شد، اگر مراحلی که موسی باید از آنان گذر کند برایش چالشی به ارمغان می آورد و او را در این مسیر به رشد می رساند، آن وقت داستان موسی با وجود تمام خیال انگیزی اش قابل باور می شد اما در مستند، موسی مراحلی که موسی می گذراند هیچ فرقی از نظر محتوایی با هم ندارند. اگر جای خنی (موجودی که در فیلم نشان داده می شود، چیزی مانند جن) که در مرحله عقل است با خنی که در مرحله قصه است عوض می شد چه اتفاقی می افتاد؟ هیچ! و این هیچ بودن باعث می شود که ما فقط شاهد تصاویری به شدت جذاب بدون منطقی و داستانی در پشت آنها باشیم. داستانی که قابل درک و فهم باشد و بتوانیم موسی را به عنوان شخصیتی که تلاش دارد تا به عشقش دخت دیریا برسد، باور کنیم.

جنبل با توجه به سابقه ی فیلمسازان آن، از غنای تصویری زیادی برخوردار است. تصاویری که در جنبل دیده می شود بدون شک در هیچ فیلم ایرانی دیگری دیده نشده است. تصاویری که آمیخته از پرفرمنس آرت و ویدیو آرت است و از لحاظ بصری به شدت جذاب می نماید. جنبل فضاسازی های عجیبی نیز دارد که بخش زیادی از آن به شگفتی جریزه ی هرمز باز می گردد. شگفتی ای که به درستی به چشم فیلمسازان آمده و به اندازه ی کافی در فیلم مورد استفاده قرار گرفته است. در این میان می توان به راهی پوشیده از نمک، پته ماهورهای پوشیده از خزه، خاک های رنگین و موجوداتی به نام خن اشاره کرده که گویی از خاک سر بر آورده اند و نیمی از پیکرشان در زمین جای گرفته است.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش

 

اما زیبا ترین لایه ای که عبدالوهاب در زندگی فرهاد و پری نشان می دهد نوع رابطه و احترام این دو با هم است. این دو نفر پانزده سال با عشق کنار هم زیسته اند و حالا جهان بینی شان دارد آنها را از هم جدا می کند. اما این اختلاف هم نمی تواند احترام موجود در این زندگی را از بین ببرد. فرهاد همه ی تلاشش را برای از بین بردن بچه می کند. او با مهربانی اش پری را در موقعیتی که دوست ندارد قرار می دهد و همه ی سعی اش را می کند تا پری را درک کند اما نمی تواند. این نتوانستن اما قرار نیست احترام این زندگی را از بین ببرد و رنگ خصومت روی آن بپاشد. احترامی که تا صحنه ی پایانی فیلم باقی می ماند و دلتنگی ای که پری با برگشتنش از پشت شیشه ی ماشین آن را نشان می دهد.

به دنیا آمدن فیلمی است که ارزش چند بار نگاه کردن را داشته و بازی بازیگران اصلی سهم بسیار زیادی در این موضوع دارد. الهام کردا، زنی را نشان می دهد که همان قدر که مهربان است، همان قدر هم بر خواسته ای که از اعتقادش بر می آید، پایبند است و این بازی او را در نقش پری به شدت دلچسب می کند. هدایت هاشمی نیز در نقش مردی دغدغه مند که گمان می کند تنها خودش درست می اندیشد، مردی که توسط اکثریت جامعه درک نمی شود، به خوبی ظاهر شده است.

به دنیا آمدن، داستان دو جهان بینی مختلف است که در یک موقعیت خاص رو می شود و محسن عبدالوهاب با وجودی که به نظر می رسد عقاید فرهاد را قبول دارد، اما بُرد را با کسانی می داند که زندگی را آسان تر می گیرند.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad