فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۹۲ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

 

 

رونمایی از چهره ی لوکس ایران

 

شاید اگر «امیر عربی»، نویسنده این اثر، به جای سه زاویه دید، از یک زاویه دید اما با جزئیات بیشتر استفاده می کرد فیلم باور پذیرتر می شد. تمامی ضربه های این آدم ها به یکدیگر را می شد در یک زاویه دید نیز نشان داد به شریط اینکه چالش هایی نیز برای روند داستان در نظر گرفته شود و همه چیز این قدر سهل و ممتنع و بدون مانع انجام نگردد.

در سراسر فیلم، همه ی کارها بدون مانع انجام می شود. رویا تصمیم می گیرد پول های سعید را از چنگش در آورد و این روند، بدون کوچکترین مانعی انجام می شود. لاله با همه ی این آدم ها دست به یکی می شود و هیچ اتفاقی برایش نمی افتد. سعید پولش را تمام و کمال از دست می دهد، اما همچنان در مناقصه حضور دارد. حتی اگر رویا پول را به او برگردانده باشد، باز هم هیچ خاطری از او مکدر نشده است. نویسنده برای این شخصیت ها هیچ مانعی قرار نداده و تنها با غافلگیری آنها را با واقعیت و پایان کار رو به رو می کند.

ایده اصلی، اصل خود را بر غافلگیری گذاشته، اما این غافلگیری ها هوشمندانه اتفاق نمی افتد و کاملا چیده شده و بدون دردسر است. شاید اگر ایده اصلی همان طور که به ظاهرِ لاکچری خود توجه کرده، به روند قصه نیز توجه می کرد و چالش هایی بر سر راه این شخصیت ها قرار می داد، می توانست فیلمی غنی هم در تصاویر زیبا و هم در قصه باشد. اما این اتفاق نمی افتد و از ایده اصلی تنها تصاویر زیبای کیش و زندگی لوکس آدم هایی در یادمان می ماند که از ایران همیشگی به دور اما جزئی از آن هستند.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad

 

 

 

یک همسر، یک مادر، یک قاتل

 

فیلمساز در بخش اول فیلم، معما را مطرح کرده و در میانه ی فیلم به پاسخ می رسد. سپس در بخش دوم به تشریح این معما، چگونگی قتل ها و دلایل مهین برای اقدام به آنها می پردازد. در این میان مهین که آب از سرش گذشته، راز اولین قتل اش را دو سال پیش رخ داده، را نیز بیان می کند. مهین، این قاتل مخوف حال تبدیل به زنی عادی، مادری دلسوز، شخصیتی تاثیرگذار، گاهی درمانده و قابل ترحم و گاهی بی رحم و مخوف می شود. هوش مهین در زمان بازسازی قتل ها، بازپرس های پرونده را تحت تاثیر قرار داده و سنگدلشی در مواقعی مخاطب را می ترساند.

فیلمساز به خانواده مهین، زندگی فرزندان، همسر، مادرش وارد نمی شود و تنها به خودِ این شخصیت می پردازد. فیلم به خوبی نشان می دهد که یک جنایتکار از شکم مادر، قاتل به دنیا نمی آید، بلکه این جامعه است که فردی عادی را به سوی جنایت می کشاند. مهین به خاطر شرایط سخت مالی، نبود حمایت شوهر، نبود حمایت خانواده و مادر، داشتن کودکی معلول و مهم تر از همه بدهی مالی و امکان زندان رفتن دست به قتل زده است. او در بازسازی قتل ها زمان های زیادی گریه می کند اما به سختی و واقعا برای گردنبند یکی از مقتولین که برنداشته نیز حسرت می خورد. گریه کردن مهین و حسرت خوردنش از او شخصیتی واقعی ساخته است.

مهین که خود مورد بی مهری مادر قرار گرفته و پدرش همیشه دوست داشته او پسر به دنیا می آمد، خودش را تنها حامی دو فرزندش می داند. او که از همه ی حمایت ها محروم بوده، گمان می کند، پس از خودش هیچ کس نمی تواند از فرزندانش حمایت کند. وی تنها در شرایطی راضی می شود به یکی از قتل ها را اقرار کند که مادرِ همسرش مسئولیت نگهداری از دو فرزند را بپذیرد. این نشان می دهد که مهین از قوه ی قوی مادری برخوردار بوده اما یاد گرفته است فقط خود و بچه هایش را اولویت قرار دهد.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad
  • samaneh ostad
  • samaneh ostad
  • samaneh ostad