یک همسر، یک مادر، یک قاتل
فیلمساز در بخش اول فیلم، معما را مطرح کرده و در میانه ی فیلم به پاسخ می رسد. سپس در بخش دوم به تشریح این معما، چگونگی قتل ها و دلایل مهین برای اقدام به آنها می پردازد. در این میان مهین که آب از سرش گذشته، راز اولین قتل اش را دو سال پیش رخ داده، را نیز بیان می کند. مهین، این قاتل مخوف حال تبدیل به زنی عادی، مادری دلسوز، شخصیتی تاثیرگذار، گاهی درمانده و قابل ترحم و گاهی بی رحم و مخوف می شود. هوش مهین در زمان بازسازی قتل ها، بازپرس های پرونده را تحت تاثیر قرار داده و سنگدلشی در مواقعی مخاطب را می ترساند.
فیلمساز به خانواده مهین، زندگی فرزندان، همسر، مادرش وارد نمی شود و تنها به خودِ این شخصیت می پردازد. فیلم به خوبی نشان می دهد که یک جنایتکار از شکم مادر، قاتل به دنیا نمی آید، بلکه این جامعه است که فردی عادی را به سوی جنایت می کشاند. مهین به خاطر شرایط سخت مالی، نبود حمایت شوهر، نبود حمایت خانواده و مادر، داشتن کودکی معلول و مهم تر از همه بدهی مالی و امکان زندان رفتن دست به قتل زده است. او در بازسازی قتل ها زمان های زیادی گریه می کند اما به سختی و واقعا برای گردنبند یکی از مقتولین که برنداشته نیز حسرت می خورد. گریه کردن مهین و حسرت خوردنش از او شخصیتی واقعی ساخته است.
مهین که خود مورد بی مهری مادر قرار گرفته و پدرش همیشه دوست داشته او پسر به دنیا می آمد، خودش را تنها حامی دو فرزندش می داند. او که از همه ی حمایت ها محروم بوده، گمان می کند، پس از خودش هیچ کس نمی تواند از فرزندانش حمایت کند. وی تنها در شرایطی راضی می شود به یکی از قتل ها را اقرار کند که مادرِ همسرش مسئولیت نگهداری از دو فرزند را بپذیرد. این نشان می دهد که مهین از قوه ی قوی مادری برخوردار بوده اما یاد گرفته است فقط خود و بچه هایش را اولویت قرار دهد.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.