کتاب «کی بود کی بود؟»
چرا و چگونه اشتباهاتمان را توجیه کنیم؟
نویسنده: کرول تَروسن و الیوت اَرونسِن
مترجم: سما قرایی
انتشارات: نشر گمان
قیمت: 44000 تومان /چاپ دوم / 1397
تعداد صفحات: 401
یادداشت کامل این کتاب را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.
به یاد سازنده ی «باد ما را خواهد برد»
«همراه با باد» جدیدترین مستندی است که درباره عباس کیارستمی ساخته شده و از سومین سالروز درگذشت وی بر روی پرده ی گروه هنر و تجربه به نمایش درآمده است. در این مستند پرتره، «مهدی شادی زاده»، به معرفی وجوه مختلف عباس کیارستمی پرداخته و نشان می دهد که او چگونه در همه ی زمینه ها استاد بود.
مستند پرتره معمولا به دو دسته تقسیم می شود: در دسته ی اول سوژه مستند در فیلم حضور داشته و داستان با محوریت او جلو می رود. به عنوان مثال می توان به فیلمی مانند «قاضی و مرگ» اشاره کرد. دسته دوم، مستند هایی است که سوژه در آن حضور نداشته و فیلمساز با رفتن سراغ همکاران، اطرافیان، آشنایان و بستگان سوژه، در مورد او، فعالیت ها، افکار و دستاوردهایش صحبت می کند.
«همراه با باد» با «کیانوش عیاری»، فیلمساز، شروع می شود که با گلدانی بر سر مزار کیارستمی رفته و از تماس های از دست رفته ی دستیار این هنرمند سخن می گوید. تماس هایی که گمان می رود در آنها کیارستمی قصد داشته ادامه ی فیلم نیمه تمامی را که در چین شروع کرده بود، به عیاری بسپارد. این از دست دادن، حسرتی بزرگ هم برای عیاری و هم برای مخاطبی که فیلم را می بیند به همراه دارد.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.
فرشته ها مخاطب را پس می زنند
آشتیانی در پرداخت شخصیت هایش، مجموعه ای کلیشه ها را جمع کرده است. او هیچ خلاقیتی در شخصیت پردازی به کار نبرده و هیچ کدام از کاراکترهایش از تیپ خارج نشده اند. پیرمرد، فرشته ترین آدم نمایش است. آن قدر خوب و مهربان که مخاطب را کاملا پس زده و باورپذیر بودن این شخصیت را از او سلب می کند. پیرمرد پشت چک های همسایه اش را امضا کرده، همسایه گرفتار شده و او نه تنها شاکی نیست، بلکه مغازه اش را برای پاس کردن چک ها به فروش می گذارد و حتی کمک مالی نیز به خانواده ی گرفتار می کند. عروس او نیز زن فداکار و کلیشه ای مهربان و وفادار است. زن باردار بوده که شوهرش مفقود شده است، اما در تمام این سالها با پدر شوهر زندگی کرده و هیچ روزنه ی تاریکی ندارد. او مدام دخترش را نصیحت کرده و به پدر شوهر خدمت می کند. عاشقِ وفادار و نجیبش نیز در همه جا حضوری راهگشا دارد. پیرمرد پیش از سفر، از عاشق می خواهد حرف دلش به عروسش بگوید و از عروسش نیز می خواهد به این تنهایی سی ساله پایان دهد. در سوی دختر که شاید تنها شخصیت خاکستری باشد نیز از تیپ خارج نمی شود. تمام حرف هایش کلیشه است و دغدغه هایش نیز همین طور. او از پدرش شاکی است که رفته و از جامعه نیز شاکی است که او توقع دیگری دارد. وی با شوهرش مشکل داشته و حتی هنرمند بودنش نیز او را متفاوت نمی کند، زیرا به این وجهش اصلا پرداخت نشده است. دیالوگ های فیلم نیز شعاری ترین کلامی است که بر زبان شخصیت ها جاری می شود.
در راستای پیدا کردن در، پیرمرد با آدم های زیادی رو به رو می شود در ادامه به همراه نوه اش، خورشید، برای یافتنِ در، راهی روستایی در شمال کشور می گردد. در این سفر راز بزرگ فرزند خواندگی پدرِ خورشید نیز افشا می شود. رازی که هیچ کمکی به پیشبرد قصه نکرده و بود و نبودش دردی از داستان دوا نمی کند. این راز فقط پیرمرد را فرشته تر و مهربان تر می کند، اما عمقی به داستان نمی افزاید.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.