فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۹۲ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • samaneh ostad
  • samaneh ostad
  • samaneh ostad

 

 

معرفی کتاب «من»

من کیستم؟

 

 

نویسنده: مل تامپسون

مترجم: سونا انزابی نژاد

انتشارات: نشر گمان

قیمت: 16500 تومان /چاپ پنجم / 1396/ برچسب قیمت جدید 29000

تعداد صفحات: 235

 

کتاب «من» با این بحث شروع می شود که وقتی عکس می گیریم یا با کسی رو به رو می شویم حس می کنیم که یک «شخص» یا «شخصیت» واقعی وجود دارد که می توانیم بشناسیمش و با آن ارتباط برقرار کنیم، و در نتیجه وقتی دیگران هم ما را می بینند با کسی رو به رو می شوند که آن را «من» می نامیم. اما پرسش این است که «من» چیست و چگونه با حسی که از خودمان داریم ارتباط می یابد؟

در زیر بخش هایی از کتاب را می خوانیم:

  • «صداقت در مقابل فریبکاری، صراحت در مقابل تودار بودن، محتاط بودن در بیان احساسات در مقابل ابراز احساسات بی پروا و عاشقانه؛ همه این تجربه ها با با فرض است که یک شخص قابل شناخت وجود دارد. با فرض اینکه «تو» یی که با آن رو به رو می شوم و «من»ی که با آن رو به رو می شوی هستی هایی حقیقتا قابل شناختند. اما واقعا باید بپذیرم که بین آنچه من هستم و آنچه دیگران فکر می کنند گسستی وجود دارد پس باید اذعان کنم گسستی هم میان آنچه من از دیگران در ذهن دارم با آنچه آنها واقعا در خودشان هستند وجود دارد.»  صفحه 20
  • «یک شخص واقعی در موقعیتی مشخص پرورش می یابد و تحت تاثیر روابط و تجربه هایی است که هر کدام سهمی در شکل گیری مفهوم «خود» دارند. خود را نمی توان «محصول» کار سلول های عصبی دانست؛ چرا که خود، واکنشی است به تجربه های زندگی. درست است که مغز ماست که تجربه هایمان را به خاطر سپرده و آنها را مورد ارزیابی قرار می دهد اما «آغاز کننده» این فرایند نیست.» صفحه 55

 

  • ««من» هسته مرکزی تجربه های ماست؛ آن چیزی است که جهان را تجربه می کند، نه بخشی از آنچه به تجربه در می آید. هیچ کس نمی تواند بفهمد «من» بودنش وقتی که دارد کاری را انجام می دهد واقعا چیست. «من» بخشی از جهان نیست، بلکه جایی است که از آن جهان را می بینیم.»  صفحه 63 و 64

 

  • «کسی که دنبال آرمان می رود در واقع در پی اصالت جعلی است. معمولا کسانی که واقعا زندگی اصیلی دارند و با تمام وجود به هدفی پایبندند این کار را خیلی طبیعی انجام می دهند بدون اینکه چندان به آن فکر کنند.»  صفحه 110

 

  • «دین هم اگر دچار اصالت جعلی شود، اجازه نمی دهد باورهایش به پرسش گرفته شود؛ و کسانی که حاضر به تبعیت مطلق نباشند، محکوم و طرد می شوند.»  صفحه 113

 

 

یادداشت کامل معرفی این کتاب را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

 

دوست داشتن دلیل کنار هم بودن نیست

 

در سوی دیگر سوال های زیادی نیز هست که برای مخاطب بی جواب باقی می ماند و او نمی تواند حتی با حدس زدن به آنها برسد. مانند زمانی که امیر در استودیو به شادی حرفی می زند که شنیده نمی شود. حرفی که گمان می رود دلیل نیامدن شادی به مهمانی خانه امیر باشد. این حرف چیست؟ مشخص نمی شود. در سوی دیگر شخصیت شادی نیز با ابهاماتی رو به روست که به هیچ کدام پاسخ داده نمی شود. قویدل به طور کلی زیاد به شادی نمی پردازد و بیشتر از دریچه رامین و امیر این شخصیت را معرفی می کند، به جز یک صحنه که شادی را دنبال کرده و به همراه او به خانه ای می رود که در آنجا پرستار است و شبها باید بر سر بیمار بیدار بماند. اما آیا این اطلاعات در روند فیلمنامه و جلو بردن آن، کمکی می کند؟ خیر! اگر نمی دانستیم که شادی شبها پرستار یک فرد مسن است، آیا تفاوتی در داستان می کرد یا روند فیلمنامه را تغییر می داد؟ خیر! این اتفاق نمی افتاد. آیا اینکه مخاطب می فهمد شادی شبها پرستار است، به او کمک می کند دلیل علاقه اش به امیر و جواب ردش به رامین را بفهمد؟ نه چندان. فقط می تواند حدس بزند که علاقه ی شادی به امیر از روی صداقت می آید و جذب موقعیت و پول رامین نشده است.

در بخش ابتدایی فیلم، بهار مدام بر صرفه جویی تاکید کرده و از امیر می خواهد برای او هدیه ای نخرد. اما دلیلی برای این صرفه جویی پیدا نمی شود. گندم، شادی را در دفتر کار امیر می بیند اما شب در آغوش او می خوابد و خشمش را فراموش می کند. چرا؟ دلیل این رفتار نیز مشخص نیست. امیر سعی دارد وزن کند و مدام در باشگاه با مربی آنجا درگیر است یا به عبارتی مربی از او خوشش نمی آید. چرا؟

چاقی نگاهی نو به مسئله خیانت می کند اما در این راستا آنچنان که باید قصه پردازی و شخصیت پردازی قوی ای را ارائه نمی دهد. نام فیلم نیز تناسب زیادی با اتفاقات آن ندارد و به نوعی در تضاد با آن چیزی است که در فیلم رخ می دهد. تا زمانی که امیر جلوی خوردنش را نمی گیرد و چاق تر می شود، اشتهای عاطفی اش در محدوده ی خانه باقی می ماند، اما زمانی که تصمیم به خودداری از خوردن می گیرد، اشتهای عاطفی اش به بیرون از حریم خانه رفته و به سوی خیانت گام بر می دارد. او وقتی در جنگ درونی با وجدان و هوس اش گرفتار شده، به یخچال هجوم می برد تا شاید با رها کردن اشتهایش بتواند امیال عاطفی اش را نیز فرو نشاند. تلاشی که بلاخره به ثمر نشسته و کمی بعدتر شماره شادی را پاک می کند. 

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad