(این مطلب در صفحه تئاتر روزنامه «هفت صبح» به تاریخ 17 تیر ماه 99 منتشر شده است.)
داستان عشق و سلوک
نویسنده و کارگردان: حسین تفنگدار
بازیگران: میلاد تفرشی/ مهدی کمیلی/ کوروش رخشنده پی/ آنا ذرشین/ شیرین امامی/ محسن میرهاشمی/ مهدی ابراهیمی/ حامد پیراسته/ کسرا ریاحی وفا
پدر مجدالدین که مشروطه خواه بوده به دستور محمدعلی شاه قاجار اعدام می شود. حال مجدالدین قصد دارد برای انتقام خون پدر، محمدعلی شاه را ترور کند. او برای این انتقام لحظ هشماری می کند اما وقتی وارد کاخ می شود با شاهزاده خانمی رو به رو می گردد که تمام نقشه هایش را نقش بر آب می کند. مجدالدین به شاهزاده خانم دل می بندد و جریان قصه عوض می شود. این اتفاقات در گذشته افتاده و حال پیرمردی که در آن دوران نقش مهمی داشته در حال تعریف آنها برای جوانکی لوطی است.
«راز نقل آخر» روالِ خطیِ قصه گویی را رعایت نکرده و زمان را بر هم می زند. این نمایش با روایتی در زمان حال شروع شده و با فلش بک هایی که به گذشته می زند، راز داستان را فاش می کند. در ابتدا مرشد شروع به پرده خوانی می نماید، اما کارگردان به جای اینکه نقاشی آدم ها را روی پرده نشان دهد، این شخصیت ها را مستقیم به روی صحنه آورده و دور تا دور صحنه می نشاند و با اشاره ی مرشد، شخصیت از جای خود برخاسته و به بازی می پردازد. نمایش صحنه ی ثابتی دارد و از ابتدا با تماشاگر قرارداد می شود که مکان ها بر حسب نامی که از آنها برده می شود یا پوششی که زنان در آن مکان برمی گزینند، تغییر می کند؛ مثلا مرشد به کاخ اشاره کرده یا از بازار نام می برد و مخاطب این صحنه ی ثابت را کاخ یا بازار در نظر می گیرد.
«حسین تفنگدار» نمایش «راز نقل آخر» را با میزانسنی میدانی در صحنه ی قاب عکسیِ تالار سنگلج به روی صحنه آورده. او میزانسن هایش را بر اساس تعزیه انتخاب کرده و همچون تعزیه بازیگرها را روی صحنه نگه داشته است. وی از زبان یکدستی برای روایت این نمایش استفاده نموده، زبانی که به شاعرانگی نزدیک می شود و ابیاتی که به صورت دسته جمعی بر روی صحنه توسط بازیگرها خوانده می شود نیز هم می تواند ریتم نمایش را تندتر کند و هم آن را برای مخاطب دلنشین تر گرداند.
نمایش از بازی های خوبی نیز بهره برده؛ به عنوان مثال می توان به بازی بازیگرِ نقش مرشد اشاره کرد، بازیگری که در دو نقش همزمان بازی می کند. او جوانی، خامی و غرورِ درباری اش در گذشته و فروتنی و مرشدیِ حالش را هم زمان بازی کرده و به خوبی توانسته است توازن بین این دو نقش را برقرار کند و از مسیر هیچ یک از آنها خارج نشود.
نمایش «راز نقل آخر» با انتقام شروع می شود، اما با عشق و سلوک خاتمه می یابد. مجدالدینِ جوان و انتقام جو در موهبت عشق گرفتار شده و از انتقام عقب می کشد. حال دیگر انتقام برای او اولویت نیست، بلکه این شاهزاده است که برای او اهمیت دارد و خوشحالی و خوشبختی اوست که مجدالدین را خوشحال می کند نه انتقامی تلخی و نارس. عشق هم مجدالدین را رشد می دهد و هم شاهزاده خانم را، چراکه شاهزاده ی جوان و زیبا نیز با دیدن مجدالدین دل به عشق او می بازد و کاخ و ثروت را فراموش می کند. او راضی می شود خوشبختی را با مجدالدین در خانه ای کوچک در همهمه ی شهر بیاید، اما بی عشق به کاخ بازنگردد؛ مخصوصا که پدرش برای او شوهری اجباری برگزیده است. در سوی دیگر مرشدِ جوان نیز با عشق به سلوک میرسد. او که در دوره ی جوانی یکی از ستمکارترین مردان زمانه ی خود بود با توفیقِ اجباری ازدواجش با شاهزاده، به او دل می بازد اما زمانی که گمان می کند باعث مرگ شاهزاده شده، سر به کوه و بیابان می گذارد و این حادثه او را به سوی رستگاری می برد.
نمایش «راز نقل آخر» که در اردیبهشت ماه 98 به صحنه رفت داستان عشق بود و سلوک و متن و کارگردانی «حسین تفنگدار» در کنار بازی خوب بازیگران و موسیقی ایرانی زنده، آن را به تجربه ای شیرین برای دیدن تبدیل نمود.