داری که به داد رسید
سرخپوست یکی از بهترین شخصیت های پردازی های ممکن را در شخصیت پردازی جاهد انجام داده و او را به کاراکتری تبدیل کرده که قابلیت زیادی برای ماندگاری در سینمای ایران دارد البته این شخصیت پردازی با بازی بسیار متفاوتِ نوید محمد زاده کامل شده است. محمد زاده برای بازی در نقش جاهد گویی خود را از نو ساخته است. هیچ اثری از محمدزاده ای که به ورطه ی تکرار افتاده بود وجود ندارد. او با بازیِ به شدت کنترل شده و منحصر به فردش جاهدی ساخته که درون گرا، مقتدر، مسئولیت پذیر، ترسناک و در درون خود عاشق است. او نقش مردی را بازی می کند که باید مسئولیتی را که به دوشش گذاشته شده انجام دهد، مسئولیتی که با حیثیت او در ارتباط است و در مقابلش زنی قرار دارد که رفتار او را خلاف عدالت می داند و جاهد عاشق این زن است. جاهدی که موهای شقیقه اش سفید شده و در فرم لباس زندان جدی می نماید، در درون خود به عشق زن دل بسته و قرار دادن این شخصیت در این دو راهی انتخاب او ماندگار کرده است.
موقعیتی که جاویدی برای جاهد تعریف کرده، کار سختی است و در آوردن این موقعیت با همه ی جزئیات آن که بتواند شخصیت را در عین زمختی و اقتدار، دوست داشتنی نشان دهد کاری سخت تر است و جاویدی در این زمینه موفق عمل کرده است. او برای نشان دادن اخلاق تند و روشِ رفتاری جاهد پیرمردی را که معتقد است ساختن چوبه ی دار آه و نفرین دیگران را برایش به دنبال دارد، مجبور به ساختن چوبه دار در زندان جدید می کند و همین آدم را در مقابل زنی که برای مددکاری به آنجا آمده است، چنان گرفتار کرده که برای اعلام علاقه اش به او، صدای موسیقی دلنوازی را از بلندگوهای زندان پخش می کند.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.