فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵۲ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

 

 

کتاب «سارق چیزهای بی ارزش»

دنیای یک نویسنده

 

نویسنده: پیام ناصر

انتشارات: نشر مرکز

قیمت: 7800/ چاپ اول / 1393

تعداد صفحات: 102

 

«سارق چیزهای بی ارزش» داستانی بلند درباره ی نویسنده ای است که به تازگی به ساختمانی چند طبقه نقل مکان کرده است تا شاید بتواند بهتر بنویسد. داستان از لحظه ی ورود نویسنده به ساختمان جدید و برخوردش با اولین شخصیت شروع می شود. «سارق چیزهای بی ارزش» کتابی روان و خوش خوان است که داستانِ نه چندان بلندش بر دل مخاطب خواهد نشست.

بخش هایی از کتاب را در زیر می خوانیم:

 

«فرا می گرفت که نباید طلب کند، تنا کافیست آنچه را که هست عرضه کند؛ صادقانه و بی تکلف. پی برد که می بایست حقیقتی باشد و بی چشمداشت. به زودی دریافت که زنان زیبا به گونه ای فعال، ناکامل اند؛ شکل اسرارآمیز و سازنده ای از نقص که به معنای واقعی پیش برنده و اغناکننده است، چیزی که مردان از آن عاری اند. دریافت که آنان تجسم فشرده و تمرکز یافته ای از عالم هستی اند. اینکه جهان در ذات خود ناکامل است و تنها با همین نیروی ناکامل بودن است که پیش می رود و زنده می ماند. عدم کمال، موتور هستی است، و عدم کمال، سرچشمه ی زنانگی بود.

دانیال سال پنجم بی خوابی اش را به آموختن زنان زیبا گذراند. باری، با این احتمال که جوانی اش را یکسره، همچون آگوستین قدیس بگذارند در خوش گذارنی.

به آمیتیس نوشت: «هرگز نمی توان با بی گناهی مطلق قدمی به سوی بهشت برداشت. تنها راه، دست کشیدن از گناه است.» صفحه 77 و 78

 

 

  • samaneh ostad

 

 

کتاب «هفت گنبد»

من سفرساز و او مسافرسوز

 

نویسنده: محمد طلوعی

انتشارات: نشر افق

قیمت: 19000/ چاپ اول / 1397

تعداد صفحات: 213

 

مجموعه داستان «هفت گنبد» را محمد طلوعی در قالب هفت سفر به کشور های سوریه، ارمنستان، لبنان، عرق، گرجستان، افغانستان و عمان نوشته است.

بخشی از داستان «لوح غایبان» چهارمین داستان این مجموعه که داستانش در عراق می گذرد را در زیر می خوانیم:

«نمی خواستم جوابم را به تعویق بیندازم، برای اینکه به فکر هم بیندازمش نبود. می دانستم فقط سکوت می کند، حتی شستش را توی دهانش نمی کند که گوشه ی ناخنش را بجود. سرتکان نمی دهد، پلک نمی زند، تایید و تکذیبی در هیچ چیزش نیست. گفتم: «از یه جایی می فهمی وقتی تنهایی هم تنها نیستی. خالی نیستی. دائم داری فکر می کنی که یکی بیاد و تنها نباشی. بعد اون آدم می آد و هیچ چیز از تنهاییت کم نمی شه، فقط زلم زیمبوهای زندگیت زیاد شده. آشناهات زیاد شدن، ظرف های توی کابینت زیاد شدن، کفشای جلو درت زیاد شدن. صبح به صبح هم چشم باز می کنی همون حالِ بدی رو داری که قبلا داشتی.» صفحه 96

 

 

  • samaneh ostad

 

 

کتاب «نیوکاسل»

روایت هایی از دید زدن

 

نویسنده: آرش محمودی

انتشارات: نشر روزنه

قیمت: 38500/ چاپ اول/ 1398

تعداد صفحات: 160

 

«نیوکاسل» اولین مجموعه داستان آرش محمودی است که شامل 9 داستان کوتاه می باشد. محمودی این داستان ها را در طی ده سال نوشته و اکثر آنها برگزیده ی جوایز معتبر کشوری شده اند. «روح حاکم بر داستان های این مجموعه «دید زدن» است و در بستر روایت ها، ما با اشکال مختلفی از نظارت مواجهیم. در جهان داستان ها دایره ی این «دید زدن ها» مدام کوچک و کوچکتر می شود؛ تا جایی که حتی خصوصی ترین مسائل شخصیت ها هم مورد کنکاش قرار می گیرد. نویسنده تلاش کرده تا نتیجه ی این مسئله را پیش روی مخاطب بگذارد؛ ناظرانی که جهان را احاطه کرده اند و حتی مخاطب را هم با این پرسش مواجه می کند که آیا او نیز تحت نظارت نیست؟» پشت جلد کتاب

بخشی از داستان نیوکاسل، اولین داستان این مجموعه که عنوان کتاب نیز از آن گرفته شده است را در زیر می خوانیم:

 

«کریم یک دستی کفتر را گرفت رو به مردم و گفت «پسر جمعیت رو ببین!»

احمد گفت «این بیچاره که نیوکاسل دارد»

کریم گفت «اگر نیوکاسل نداشت الان اینجا نبود»

احمد گفت « از کجا تورش کردی؟»

کریم گفت «پشت منبع ها بود»

بال های کفتر را کشید و چند قدم رو به دیوار رفت. گفت «مختار به آقات می گی بفروشدش؟»

مختار گفت «آقام از اینها نمی فروشد. می گوید نیوکاسل واگیر دارد قِر می افتد توی بقیه ی کفترها»

گفتم « من شنیدم آدم دست به کفترهای گیج بزند خودش هم گیج می شود»

کریم گفت «چرت و پرت است. من تا حالا هزارتا از اینها کباب کرده ام. هیچی هم نشده. بیا»

دست به کمر ایستاد رو به روم. بعد کفتر را برد کنج پشت بام و زیر سایه ی دیواره های بلند ولش کرد. کفتر زمین خورد و چند بار بال زد. یک وری رفت و کز کرد گوشه ی دیوار.» صفحه 12 و 13

 

 

  • samaneh ostad

 

 

 

 

کتاب «یک عاشقانه ی آرام»

عشق حقیقی و نان صبح

 

نویسنده: نادر ابراهیمی

انتشارات: روزبهان

قیمت: 17000 / چاپ سی و پنجم / تابستان 1395

تعداد صفحات: 239

 

«یک عاشقانه ی آرام» رمانی برجسته از نادر ابراهیمی است که در سه فصل روایت شده و نویسنده برای هر فصل عنوانی متفاوت و جذاب انتخاب نموده است. داستانی روایتی است پیش از انقلاب 57. شخصیت اصلی آن گیله مرد معلمی است که علاوه بر تدریس، فعالیت های سیاسی نیز انجام می دهد. او در طول یکی از سفرهای خود با دختری به نام عسل ازدواج می کند و شروع یک عاشقانه آرام از اینجا شکل می گیرد.

بخشی از کتاب را در زیر می خوانیم:

 

« تو همیشه از خنده ی مردم، کلافه یی. چرا؟ چه بهتر از اینکه به هر دلیل، اما نه ابتذال- بخندانیم شان؟ تو وقتی می بینی من افسرده ام نباید بگذری، سکوت کنی، تا فقط همدردی کنی. بنا کننده ی شادی های من باش! مگر چقدر وقت داریم؟ یک قطره یم که می چکیم در تنِ کویر- و تمام می شویم. حال، به احترام این پسر که تمام وجودش شوق دویدن است، بدویم. باشد؟» صفحه 108

 

«کمی زیستن در رویا به خاطر انطابق دادنِ زندگی با رویا، گناه نیست. آنچه اشتباه محض است فرو رفتن در رویاست و برنیامدن. در مِهِ مصنوعی غرق شدن. قطع ِارتباط با روزمرگی ها. مِهِ تخیلی، بیشترین خطرش در این است که انسان در درون آن گم شود و از سکونتگاه خود بسیار دور بیفتد. بازناگشتنی. گم گشته ی ابدی.» صفحه 178

 

 

  • samaneh ostad
  • samaneh ostad