کتاب «رنگ های رفته دنیا»
این فیلم را به عقب برگردان
مجموعه شعر
شاعر: گروس عبدالملکیان
انتشارات: آهنگی دیگر
قیمت: 2800 / چاپ نهم / بهار 1391
تعداد صفحات: 85
درخت قدیمی
دلسردِ چین های چروکیده ی چهره ام نباش
دلسردِ لبخندهای نارنجی
پاییز که دیگر پیر شدن ندارد!
درختی قدیمی ام
آن قدر قدیمی
که فراموش کرده ام
روزی
سیب زاییده ام یا گلابی؟
با آرزوهایی غمگین
مثل یک عصا
تخت خواب
یا تکه های چوب
در کنار بخاری
گوسفندانِ ناکجاآباد
مغزهای کوچک زنگ زده را شاید بتوان بهترین فیلم هومن سیدی تا اینجا دانست، فیلمی که بخشی زیادی از بار اثر را با نامش منتقل می کند، شاید اگر نام فیلم هر چیزی غیر مغزهای کوچک زنگ زده می بود، نمی توانست منظور مورد نظر سیدی را به این خوبی منتقل می کند. سیدی از گوسفندانی می گوید که مغزهای کوچک زنگ زده شان باعث می شود به خاطر خطایی که تنها خواهرشان انجام داده، او را خفه کنند. اگر سیدی دنیای فیلمش را به نوعی منطقی تر نشان داده بود، کشتن شهره به خاطر فیلمی که از موهایش گرفته شده، آن قدر منطقی به نظر نمی رسید و ضعف بزرگی در کار می بود؛ اما در این فیلم می توان این تقاص بزرگ را برای گناهی نه چندان بزرگ پذیرفت؛ می توان قبول کرد برادری که خودش باعث و بانی فساد است و باندهای مواد مخدر را می چرخاند، تصمیم به مرگ خواهرش بگیرد و این مرگ را به برادر نوجوانش واگذار کند. از این دست داستان ها که در حالت عادی و در فیلمی دیگر نمی توانند منطقی به نظر بیاید در فیلم سیدی زیاد و صد البته قابل پذیرش اند، زیرا با جهانی که سیدی ساخته هماهنگ اند و به دنیای فیلم او می آیند. سیدی البته این بار نیز طنز خاص خودش را به کار برده و خشونت فیلم را با گاه و بی گاه های شیطنت آمیزش تلطیف کرده است؛ صحنه هایی مانند کشیدن وان روی زمین با موتور، قرار دادنش روی پشت بام خانه و آفتاب گرفتن شاهین، دید زدن خیابان در حین حمام آفتاب گرفتن و هشدارهایی که با بلندگو به دوستش می دهد، لبخند را روی لب مخاطب می آورد و چنان درست در فیلم حل می شود که گل درشتی این صحنه ها به چشم نمی آید.
مغزهای کوچک زنگ زده، با منولوگی که در ابتدا می گوید به پایان می رسد؛ با این تفاوت که این بار چوپان دیگری در راه است، چوپانی که مغزش بیشتر از بقیه زنگ زده و این زنگ زدگی را قبلا با کشتن خواهرش نشان داده است، چوپانی که با نگاه های پر از خشمش این بی رحمی را هم به شاهین قصه و هم به تماشاگر منتقل می کند، چوپانی که می تواند دست مایه فیلم های دیگر سیدی باشد.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.
تیم بدون کاپیتان
بیرقی در عرق سرد از زنان می گوید و چه بسا زندگی آنان را بسیار بهتر از فیلمسازان زن فمینیسم که فیلم هایی تماما شعاری می سازند و به جای همراه کردن مخاطب، باعث سرخوردگی او می شوند، نشان می دهد. فیلم مخاطب را پس نمی زند، علیه مردان شعار نمی دهد، زنان را به مردان پر ادعا تبدیل نمی کند. زنان فیلم های بیرقی زن می مانند، اداها و ادعاهای مردانه ندارند، قرار نیست با لنگ و لگدی نامناسب مردان را پس بزنند و شعارهای دهان پرکن نمی دهند. عرق سرد یک قانون را نشانه گرفته نه مردان را، و این مهم را در غالب داستانی منسجم بیان می کند و به متهم کردن مردان و زورآزمایی با آنها نمی پردازد، بلکه چنان آگاهانه و درست موضوع را نشان می دهد که می تواند بینندگان مرد را نیز همراه و هم جهت خود کرده و به تفکر وادارد.
بازی های فیلم خوب و یکدست است و بازیگران نمره قبولی می گیرند. باران کوثری در نقش افروز و کلا در نقش هایی از این دست، زنان مبارز و ماجراجو، خوب می درخشد. او حتی در بازی فوتسال نیز مهارتش را نشان می دهد اما با وجود اینکه برای این نقش وزن زیادی کم کرده، هنوز هم می توانست کمی لاغرتر شود و ورزشکارتر به نظر بیاید. امیر جدیدی نیز با ایفای نقش های متفاوت نشان داده که بازیگر قابل قبولی است و به خوبی از پس نقش دوگانه یاسر بر می آید. او همان قدر که مظلوم و مهربان در جلوی دوربین تلویزیون ظاهر می شود، همان قدر هم در زندگی زناشویی، خراب کردن آینده همسرش و زیر سلطه گرفتن او بی رحم است، جدیدی بی رحمی یک مرد را بدون خشونت ظاهری، بدون کتک زدن و هوار کشیدن و حتی با جملاتی گاها جنسی و مهربان نشان می دهد.
یادداشت کامل درباره ی این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید