فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۹۲ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • samaneh ostad
  • samaneh ostad
  • samaneh ostad

 

 

 

کتاب «مرگ»

ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است

 

 

نویسنده: تاد می

مترجم: رضا علیزاده

انتشارات: نشر گمان

قیمیت: 15 هزار تومان /چاپ پنجم / 1396/ با برچسب قیمت 250000

تعداد صفحات: 198

 

کتاب «مرگ» از سه فصل تشکیل شده است. فصل اول در مورد مرگ و کنار آمدن با آن حرف می زند. مفهوم مرگ را در ادیان مختلف توضیح داده و فرضش را بر این می گذارد که پس از مرگ بقایی در کار نیست. فصل دوم درباره مرگ و نامیرایی، دو واژه ی متضاد هم است و در فصل سوم درباره زیستن با مرگ حرف زده می شود.

 

  • «یک بار سمیناری آموزشی در مورد مرگ برای گروهی از دانشجویان سال آخر دوره ی لیسانس گذاشته بودم. روز اول از آنها خواستم گتاب ها را کنار بگذارند و قلم و کاغذ بردارند. بعد خواستم مهم ترین چهار یا پنج چیزِ زندگی شان را روی یک تکه کاغذ بنویسند و آن را تا کنند. قول دادم که هیچ کس نخواهد دید که چه نوشته اند. وقتی کارشان تمام شد، خواستم کاغذها را تا شده به نحوی که کسی نبیند به من بدهند. اطمینان دادم به چیزی که نوشته اند علاقه ای ندارم. مهم این بود که هر یک از آنها خودشان می دانستند چه چیزی روی کاغذ آورده اند و بنابراین چیزی که نوشته بودند در برابر ذهن شان بود. وقتی کاغذها را به من دادند، همه آنها را روی هم جمع کردم. خواستم بر کاغذ و چیزی که نوشته بودند تمرکز کنند. بعد کاغذها را برداشتم و آهسته ریزریزشان کردم. گفتم این چیزی است که آنها یعنی همه ما نیاز داریم با آن رو به رو شویم. این چیزی است که باید همه مان تلاش کنیم تا هر چه بهتر درک کنیم.  این همان چیزی است که مرگ را مهم ترین واقعه زندگی می کند: توانایی اش برای نفی هر جزء از زندگی مان.» صفحه 22 23

 

  • «در سوی دیگر کسانی مانند کوهنوردان بسیار ماجراجو هستند که محتوم بودن مرگ را می پذیرند ولی از پذیرش نامحدود بودن زمان آن اکراه دارند. دلیلش لااقل به تصور من این است که آنها می خواهند با قرار دادن خودشان در سر راه مرگ بر مرگ شان چیره شوند: نه با گریز از مرگ، بلکه بعکس با رفتن به پیشوازش. مرگ برای آنها هم اتفاق خواهد افتاد اما به شیوه ای که خودشان می خواهند. به این ترتیب لااقل تا حدی بر عدم قطعیت مرگ پیروز خواهند شد.» صفحه 67

 

  • «وقتی با وصیت نامه نوشتن و یا خرید بیمه عمر برای مرگمان برنامه ریزی می کنیم هم احتمالا داریم همین کار را می کنیم. هرچند در این حالت مرگمان دست خودمان نیست، اما می خواهیم تاثیرش را روی کسانی که دوستشان داریم تحت کنترل خودمان درآوریم.» صفحه 67

 

  • « نامیرا نگران از دست دادن هیچ چیز نیست. زمان برای تجربه کردن هر چیزی وجود دارد. در واقع آن قدر فرصت هست که بتوان هر چیزی را مکررا و بی نهایت بار تجربه کرد. برای کسانی که می میرند، لحظه لحظه زندگی منحصر به فرد است. اما برای نامیرایان به عکس فقط تکرار وجود دارد ... به همین دلیل است که دنیای مادی توجهشان را بر نمی انگیزد. حتی اگر همه چیزِ آن را ندیده اند، بلاخره خواهند دید. چیزی نیست که برایش تلاش کنند، هیچ کاری نیست که معنی بخش باشد، جهان پیش رویشان گسترده شده است. نک جایش را به بد می دهد، بد جایش را به نیک می دهد. اگر از دور به ماجرا نگاه کنیم تمایز چندانی بین نیک و بد نمی توان قائل شد. پس به جای تلاش برای انجام کاری در این جهان، نامیرایان به جهان تامل ناب عقب می نشینند.» صفحه 84

 

  • «شیوه ای که مرگ به زندگی معنا می بخشد با شیوه ای که معنا را از آن باز می ستاند متفاوت است. مرگ از این طریق به زندگی معنا می بخشد که به آن امکان می دهد شکلی داشته باشد چیزی که نامیرایی آن را از زندگی دریغ می کند. مرگ همچنین به لحظه های زندگی ارزش و ضرورتی می بخشد که اگر زندگی تا بی نهایت ادامه داشت فاقد آن می بود. » صفحه 162

 

یادداشت کامل معرفی این کتاب را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

نجات دهنده، در گور خفته است

 

در این فیلم مردان حضور فیزیکی ندارند، اما بر تک تک لحظات این زنان سایه انداخته اند. مادر مدام کلمات خسرو و پرویز را تکرار می کند. پریسا از پدر رنجور است و پسری دارد که به بیماری اوتیسم مبتلاست. پریا به شدت تحت کنترل مردی خارج ازاین خانه است. مردی که به خاطر تامین مالی پریا، او را به شدت در مشت خود گرفته و ترسانده است و حتی در پایان وقتی پریا دوباره به خانه باز می گردد مشخص می شود که از او کتک خورده است. زنان این خانه سالها تحت سلطه ی پدر بوده اند، پدری که تمام مدت آنها را سرکوب کرده و باعث فراری شدن شان شده و حالا در نبودش هم این زنان راحت نیستند و تاثیر سرکوب های او در تمام وجود آنها سایه افکنده است.

گوران در به تصویر کشیدن دنیای سرکوب شده ی زنان بسیار موفق عمل کرده و با بازی خوب بازیگران، این دنیا قابل لمس و باور پذیر شده است؛ اما فیلم در داستان پردازی لنگش هایی دارد که باعث می شود چرایی به تصویر کشیدن این زنانِ سرکوب شده مشخص نشود. سایه سنگین پرویز در قصه احساس می شود، مردی که تمام دوران دخترانش را سرکوب کرده، باعث به زندان افتادن پسرش و مرگ او شده است و زنی جوان را هم صیغه کرده؛ اما بسیاری از فاکتور های مهم در مورد او ندیده گرفته می شود. شغل این مرد چیست؟ او اهل سیاست است اما این دلیل برای فضای متشنجی که او در این سالها ساخته است کافی نیست. چرا دخترانش را سرکوب کرده ؟ چرا الان از خانه رفته و خودکشی کرده؟ همکارش وقتی به خانه ی او می آید چه مدارکی را با خود می برد؟

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad