فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
  • samaneh ostad
  • samaneh ostad

 

 

دنیایی که به سیاهان بدهکار است

 

پاپ، یک داستان بومی است، داستانی که بیننده ایرانی نمی داند در دل کشورش چنین مسائلی وجود دارد و سیاهان فقط در آمریکا یا آفریقا زندگی نمی کنند، بلکه در ایرانمان سیاهانی داریم که تا به حال در هیچ یک از فیلم های ایرانی روی آنها، زندگی و دغدغه هایشان مانور داده نشده است و حال عبدی پور که از دل همین مردم بیرون آمده، دست روی نقطه ای می گذارد که تا حال به چشم هیچ فیلمسازی نیامده است و باید پذیرفت که بسیار خوب قصه اش را جلو برده و بازی بازیگران و طنز پنهان و آشکارشان نیز در این اپیزود عالی است.

در اپیزود اول اما قصه بومی نیست و در هر جغرافیایی می توانست اتفاق بیافتد، ناب بودن اپیزود دوم را ندارد و به سوی کلیشه و تکرار حرکت کرده است. اپیزود سوم نیز نیمه بومی است. بخش بومی اش یعنی استفاده از جغرافیای دریا و شنای هر روزه در آن و آرزوی گذر از کانال مانش، به خوبی در قصه پرداخته شده است اما از لحاظ داستانی به ناب بودن قصه ی دوم نمی رسد.

جدای از دو اپیزود اول و سوم، باید جسارت عبدی پور را برای ساخت اپیزود پاپ ستود. اپیزود پاپ به تنهایی فیلمی کامل است و نیاز به دو اپیزود دیگر برای کامل شدن ندارد. باید به عبدی پور تبریک گفت که بلاخره از فضای تهران بیرون رفته، یا شاید بهتر است اینگونه بگوییم که با وجود اینکه تهران درس خوانده اما برای فیلمسازی دور از این موقعیت جغرافیایی ایستاده و با  احترام از دغدغه های بومی خود فیلم ساخته است؛ دغدغه هایی که زیاد به چشم تماشاگری که بوشهر را نمی شناسد، نیامده و شاید با یکی دو سفر به بوشهر هم نگاهی را جلب نکند، دغدغه ای از جنس زندگی و بزرگ شدن با آداب، رسوم، عجایب و سلایق خاص یک خطه. کاری که بسیار کمتر در فیلمسازان امروز دیده می شود. اما این را هم باید پذیرفت که فیلم هایی که در تهران ساخته شده و دغدغه های شهری دارند؛ پر مخاطب تر اند؛ چون به زندگی مردم شهری یعنی اکثریت جامعه نزدیک اند، اما پاپ با دغدغه ی متفاوت و بومی خود، قطعا خاص تر بوده و بیشتر مورد توجه اهالی عمیق سینما قرار می گیرد و اکرانش در گروه هنر و تجربه اتفاق خوبی است که می تواند تماشاگر متفاوت پسند و بیزار از کلیشه را به سوی فیلم های متفاوت تر سوق دهد.

 

پ.ن: می توانید یادداشت کامل این فیلم را در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

گرگ هایی که شبها با چشم های باز می خوابند

 

نکته مهم در مورد گرگ بازی روند فیلمنامه آن است. در نیمه اول فیلم، ما در زمان حاضر و در مهمانی هستیم و فلش بک به گذشته شخصیت ها زده می شود. در نیمه دوم زمان حاضر در اتاق بازجویی می گذرد و فلش بک ها به مهمانی بر می گردد. این روند جذاب فیلمنامه مخاطبی را که عادت به دیدن فیلم های یکنواخت کرده کمی ذوق زده می کند و اما ذوقش را با سوالاتی که مطرح شده اما پاسخ داده نمی شود، کور می کند.

گرگ بازی جذاب شروع  می شود، جذاب ادامه می یابد و فلش بک هایی که از همان اول به گذشته شخصیت ها و راهروی طویل ناکجاآباد می خورد ما را جذب کرده و به بیننده می فهماند پشت این بازی، رازهای زیادی نهفته است؛ رازهایی که یکی یکی در فلش بک ها رو می شود. از سوی دیگر معماهایی زیادی نیز در طول بازی ساخته می شود و مهم ترین که روال قصه را عوض می کند هیچ گاه پاسخ داده نمی شود. فیلم از نیمه خود تازه به طرح معماهای زمان حال می پردازد و تا پایان به روال معماسازی ادامه می دهد؛ اما هیچ کدام پاسخ داده نمی شود و در ذهن تماشاگر یک دنیای گنگ باقی می ماند که نمی داند ماجرای اتفاق افتاده برای گروه تئاتر واقعی است یا غیر واقعی. این رها کردن جواب های قصه، شمشیری دو لبه است و همان طور که ممکن است بعضی از تماشاگران را بسیار ذوق زده کرده و تا مدت ها ذهن شان را درگیر کند، بعضی دیگر را به خاطر جواب های داده نشده، پس بزند. باید پذیرفت که با توجه به سطح بسیاری از فیلم ها در ایران و صد البته سریال های آبکی و تماما مشخص تلویزیون برخی از مخاطبان عادت کرده اند بی پاسخ نمانند و جواب سوالاتی که فیلم مطرح می کند را بگیرند و اتفاقی که در گرگ بازی می افتد آنها را ناراضی از سالن بیرون می فرستد.

ایراد اصلی گرگ بازی به فیلمنامه وارد است. فیلمنامه ای که اضافات زیاد دارد و می توانست بسیار بیشتر در راستای هدف اصلی خودش گام بردارد و به جای پرداختن به جزئیاتی که لازم نیست درباره ی همه شخصیت های این گروه تئاتری بدانیم، جزئیات و داستان هایی که کمکی به ما و روال قصه می کند، باید به روال اصلی داستان می پرداخت و فیلمی بدون این همه قصه ی فرعی بی استفاده را در اختیار مخاطب قرار می داد.

گرگ بازی به بیتا شباهنگ، فیلمنامه نویس کار تقدیم شده است، نویسنده جوانی که آن قدر فرصت نداشت تا حاصل قلمش را بر روی پرده سینما ببیند و سرطان او را در بهمن ماه گذشته ربود و با خود برد، همان طور که گرگ های قصه شهروندانش بی گناه را.

 

پ.ن: می توانید یادداشت کامل این فیلم را در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad
  • samaneh ostad