فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

 

 

کتاب «سر کلاس با کیارستمی»

برای او که شاعرانه فیلم می ساخت

 

نویسنده: پال کرونین

مترجم: سهراب مهدوی

انتشارات: چاپ و نشر نظر

قیمت کتاب: 30000 /  چاپ ششم پاییز 97 (برچسب قیمت جدید)

تعداد صفحات: 221

 

«این کتاب بی شک خست بنای ادبیات سینمایی خواهد بود.»

این جمله ای است که از قول «مایک لی» روی جلد کتاب «سر کلاس با کیارستمی» درج شده است. کتاب را پال کرونینِ فیلمساز و نویسنده، نوشته. کرونین، کیارستمی را برای اولین بار در سال 1384 در یکی از کارگاه هایش که در شهر لندن برگزار می شد، دیده و در کارگاه وی حضور یافته بود. در همین کارگاه بود که تصمیم گرفت وقت خود را صرف یادداشت برداری از گفته های کیارستمی، تعاملش با شرکت کنندگانِ در کارگاه و ثبت ایده هایش کند. وی در طی چند سال با این فیلمساز ایرانی در کارگاه هایش در نروژ، ایتالیا، مراکش و نیویورک همراه شد. وی به ایران نیز سفر کرده و در مورد تاریخ معاصر ایران برای نوشتن این کتاب اطلاعاتی کسب نمود. کرونین بیان می کند که در نسخه ی اول به آنچه مد نظرش بود، دست نیافت اما از طریق پژوهشگری ایرانی ساکن نیویورک به این مهم رسید که ورود به فیلم های کیارستمی و حتی کارهای عکاسی، چیدمان و نگرش او به جهان نه از راه سیاست و تاریخ معاصر که  از راه شعر دست یافتنی است.

مایک لی، نویسنده و کارگردان بنام ایتالیایی که جوایز معتبری از جمله نخن طلای کن و شیر طلایی ونیز را نیز در کارنامه دارد، برای این کتاب پیش گفتار کوتاهی آماده کرده و در آن به تعریف از کیارستمی می پردازد.

بخش های از صحبت های کیارستمی در کارگاه های مختلفش را در زیر می خوانیم:

  • «هیچ چیز ذاتا ارزشمندی در رئالیسم وجود ندارد. آنچه که ارزش دارد برداشت و تفسیر ماست. حقیقت نقطه ی مقابل دروغ نیست، بلکه دریافت ناشناخته است. حقیقت و دریافت ناشناخته ها همیشه مهم تر از رئالیسم خواهد بود. » صفحه 35
  • «با رویا، بدون آنکه قدمی برداشته باشیم، از لای میله های زندان می گذریم، و زندگی را آن سوی دیوارها می جوییم. رویا فرصتی است برای تحمل پذیر کردن زندگی. رویا ما را از گزند دشواری ها می رهاند، استوارترمان می کند. اگر دستگاهی می توانست خیالات را اندازه گیری کند آنگاه می دیدم که دنیای ذهنی یک راننده مترو (که در تمام مدت در فضای بسته است) تا چه اندازه مشغول است. آواز پرنده در قفس بلند تر است.» صفحه 41
  • «چیزها چندان تداوم ندارند. وابستگی ها در طول زمان کمرنگ می شود. با سن، امیال و خواسته ها فروکش می کند. جذابیت همه چیز رنگ می بازد. میل به چیزهایی که زمانی برایم مهم بود خانواده، غذا، دوستان دود می شود. دیگر آن درجه از نگرانی که در مورد فرزندانم داشتم ندارم. میل من به اجتماعی بودن از میان رفته است و اشتهایم دیگر مثل سابق نیست. راحت می توانم خیلی چیزها را کنار بگذارم. آنچه که جانشین همه این امیال و خواسته ها شده است، آنچه که با گذشت زمان هر روز نیرومند تر می شود آنچه که در کودکی و جوانی برایم کشش داشت و هیچ گاه به خوبی درکش نکردم میل به کندن از شهرها و پیوستن به طبیعت است؛ لمس کردن پهناوری و مهابت آسمان بالای سر است؛ تماشای گذر فصول. این لحظه ها طبیعت را برایمان نو می کند. فکر اینکه نتوانم روزی لحظه ها را در خود حس کنم تنها چیزی است که مرا از مرگ می هراساند. اگر می توانستیم طبیعت را با خود ببریم، مرگ معنای خود را از دست می داد.» صفحه 167

با خواندن بخش هایی از کتاب متوجه می شویم که کیارستمی در کارگاه های فیلمسازی اش، تنها درس فیلمسازی نمی دهد، او زندگی را درس می دهد و به شاگردانش می آموزد که چطور زندگی را بر پرده تصویر کنند.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

 

چمدانی که قصد رفتن بسته نشده بود

 

نکته ی مهم دیگری که می توان در مورد فیلمنامه ارضی به آن اشاره کرد پرداخت خوب و آگاهانه ارضی به رابطه ی سعید و سایه است. سایه، زن ثروتمندی است که یک سال بعد از تولد دخترش، شوهر و دخترش را رها می کند و از ایران می رود. او اکنون با بیماری آلزایمر به ایران بازگشته و می خواهد لحظه ای را کنار دخترش خوش باشد. سایه، سعید را ترک می کند و سعید بهانه ای برای این ترک شدن نمی یابد، بیننده هم دلیل واضحی پیدا نمی کند تا اینکه سایه که احوالش به هم ریخته به سعید می گوید که او باید جلوی زنش را می گرفته و نمی گذاشته او خانه را ترک کند. این مورد اهمیت قرار نگرفتن است که سایه را مجبور به ترک خانه کرده. شاید به ظاهر این دلیلِ سطحی ای برای ترک یک زندگی به نظر برسد، اما پشت این حرف تمام رازهای زنانگی نهفته است. یک زن ِامروزی به توجه نیاز دارد، مخصوصا زنی که تازه یک سال است زایمان کرده و احتمالا افسردگی بعد زایمان را هم می گذرانده. سایه این توجه را از سعید ندیده و تا آخرین لحظه منتظر بوده که سعید او را از رفتن باز دارد. سایه حداقل انتظارش از سعید از این بوده که از او بخواهد تا نرود، تا بماند، تا با هم زندگی کنند. این دلیلِ به ظاهر ساده که شاید حتی دلیل هم به حساب نیاید در دنیای امروز و میان زوج های امروزی موجب جدایی های زیادی شده و ارضی به درستی به نیاز سایه بر این مورد اهمیت واقع شدن اشاره کرده است.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad

 

 

جادویی از جنس خیال

 

مستندسازان از یک باور قدیمی برای ساختن مستندی بلند و سینمایی بهره برده و به داستان پردازی در این زمینه پرداخته اند؛ داستان پردازی ای که اگر با ظرافت بیشتری صورت می گرفت، جنبل را به فیلمی ماندگار تبدیل می کرد. موسی باید از سه مرحله گذر کند، سه مرحله ای که به جذاب ترین شکل بصری به بیننده نشان داده می شود، اما اتفاقی در این سه مرحله نمی افتد. اگر برای موسی «اتفاق» تعریف می شد، اگر مراحلی که موسی باید از آنان گذر کند برایش چالشی به ارمغان می آورد و او را در این مسیر به رشد می رساند، آن وقت داستان موسی با وجود تمام خیال انگیزی اش قابل باور می شد اما در مستند، موسی مراحلی که موسی می گذراند هیچ فرقی از نظر محتوایی با هم ندارند. اگر جای خنی (موجودی که در فیلم نشان داده می شود، چیزی مانند جن) که در مرحله عقل است با خنی که در مرحله قصه است عوض می شد چه اتفاقی می افتاد؟ هیچ! و این هیچ بودن باعث می شود که ما فقط شاهد تصاویری به شدت جذاب بدون منطقی و داستانی در پشت آنها باشیم. داستانی که قابل درک و فهم باشد و بتوانیم موسی را به عنوان شخصیتی که تلاش دارد تا به عشقش دخت دیریا برسد، باور کنیم.

جنبل با توجه به سابقه ی فیلمسازان آن، از غنای تصویری زیادی برخوردار است. تصاویری که در جنبل دیده می شود بدون شک در هیچ فیلم ایرانی دیگری دیده نشده است. تصاویری که آمیخته از پرفرمنس آرت و ویدیو آرت است و از لحاظ بصری به شدت جذاب می نماید. جنبل فضاسازی های عجیبی نیز دارد که بخش زیادی از آن به شگفتی جریزه ی هرمز باز می گردد. شگفتی ای که به درستی به چشم فیلمسازان آمده و به اندازه ی کافی در فیلم مورد استفاده قرار گرفته است. در این میان می توان به راهی پوشیده از نمک، پته ماهورهای پوشیده از خزه، خاک های رنگین و موجوداتی به نام خن اشاره کرده که گویی از خاک سر بر آورده اند و نیمی از پیکرشان در زمین جای گرفته است.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad
  • samaneh ostad
  • samaneh ostad