کتاب «مرگ»
ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است
نویسنده: تاد می
مترجم: رضا علیزاده
انتشارات: نشر گمان
قیمیت: 15 هزار تومان /چاپ پنجم / 1396/ با برچسب قیمت 250000
تعداد صفحات: 198
کتاب «مرگ» از سه فصل تشکیل شده است. فصل اول در مورد مرگ و کنار آمدن با آن حرف می زند. مفهوم مرگ را در ادیان مختلف توضیح داده و فرضش را بر این می گذارد که پس از مرگ بقایی در کار نیست. فصل دوم درباره مرگ و نامیرایی، دو واژه ی متضاد هم است و در فصل سوم درباره زیستن با مرگ حرف زده می شود.
یادداشت کامل معرفی این کتاب را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.
نجات دهنده، در گور خفته است
در این فیلم مردان حضور فیزیکی ندارند، اما بر تک تک لحظات این زنان سایه انداخته اند. مادر مدام کلمات خسرو و پرویز را تکرار می کند. پریسا از پدر رنجور است و پسری دارد که به بیماری اوتیسم مبتلاست. پریا به شدت تحت کنترل مردی خارج ازاین خانه است. مردی که به خاطر تامین مالی پریا، او را به شدت در مشت خود گرفته و ترسانده است و حتی در پایان وقتی پریا دوباره به خانه باز می گردد مشخص می شود که از او کتک خورده است. زنان این خانه سالها تحت سلطه ی پدر بوده اند، پدری که تمام مدت آنها را سرکوب کرده و باعث فراری شدن شان شده و حالا در نبودش هم این زنان راحت نیستند و تاثیر سرکوب های او در تمام وجود آنها سایه افکنده است.
گوران در به تصویر کشیدن دنیای سرکوب شده ی زنان بسیار موفق عمل کرده و با بازی خوب بازیگران، این دنیا قابل لمس و باور پذیر شده است؛ اما فیلم در داستان پردازی لنگش هایی دارد که باعث می شود چرایی به تصویر کشیدن این زنانِ سرکوب شده مشخص نشود. سایه سنگین پرویز در قصه احساس می شود، مردی که تمام دوران دخترانش را سرکوب کرده، باعث به زندان افتادن پسرش و مرگ او شده است و زنی جوان را هم صیغه کرده؛ اما بسیاری از فاکتور های مهم در مورد او ندیده گرفته می شود. شغل این مرد چیست؟ او اهل سیاست است اما این دلیل برای فضای متشنجی که او در این سالها ساخته است کافی نیست. چرا دخترانش را سرکوب کرده ؟ چرا الان از خانه رفته و خودکشی کرده؟ همکارش وقتی به خانه ی او می آید چه مدارکی را با خود می برد؟
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.
مردی در هاله ی ابهام
هر چقدر شخصیت پردازی شیرین واضح و مشخص است، شخصیت جلال در هاله ای از ابهام قرار دارد. دلیل رفتارهای عجیب و حتی متناقض جلال در بسیاری صحنه ها مشخص نیست و دست خوش حدس و گمان مخاطب می شود. مهم ترین ابهام شخصیتِ جلال، تلاش او برای نپذیرفتن مسئولیت فرزندانش است. اینکه چرا او این قدر اصرار دارد کودکانش را خانه خاله شان بگذارد مشخص نمی شود. اولین دلیل این امر را می توان وجود همسر دوم جلال، نجمه دانست. اما با آشنایی با او متوجه می شویم که جلال آن قدر برای این زن ارزش و احترام قائل نیست که بخواهد به خاطر او از فرزندانش دست بکشد. جلال کلا با داشتن فرزند مخالف است. این موضوع را نجمه در بحث هایش با او بیان می کند اما اگر او مخالف فرزند است چرا از شیرین دو بچه دارد؟!
نوع رابطه ی جلال و شیرین نیز مشخص نمی شود. جلالی که اجازه داده دستگاه را از همسرش جدا کنند تا بمیرد، کسی که قلب همسرش را پنجاه میلیون تومان فروخته است و در همان روز آمده تا ماشین او را ببرد، چطور می تواند هنوز روی این زن تعصب داشته باشد و به خاطر او سیلی ای به گوش همکارش بزند؟ او که انکار می کند به خانواده اش سر زده و برای فرزندانش هدیه خریده است، چطور نام شیرین را با عنوان رضا در گوشی اش سیو کرده و با او تماس داشته است؟ او حتی برای نجمه نیز ارزشی قائل نیست که بتوانیم تناقضات رفتاری اش را به خاطر ازدواج دوم و حضور نجمه بدانیم.
جلال را می توان مردی کینه توز در نظر گرفت که از شیرین دلگیر است به این خاطر که او تنها در یک موقعیت طرف حق را گرفته و جلال لو داده است. جلال برای اثبات دلخوری اش از او، شیرین و فرزندانش را رها کرده، همسر دیگری گرفته و حتی در تیر خلاص قلب او را فروخته است. اما اینها تنها گمانی زنی مخاطب در مورد شخصیت جلال است و نمی توان با توجه به اتفاقات و دیالوگ های فیلم به این درستی این موضوع پی برد.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.