(این مطلب در صفحه تئاتر روزنامه «هفت صبح» به تاریخ 7 مردادماه 99 منتشر شده است.)
دنیای تسخیرشده با کنسروها
نویسنده و کارگردان: نصیر ملکی جو
بازیگران: سیاوش چراغی پور/ پگاه کاظمی
مکان اجرا: تئاتر شهر
«نصیر ملکی جو» که سال گذشته نمایش «طناب» را به صحنه برده بود، امسال و در این روزهای کرونایی نمایشی با محوریت مصرف گرایی و تبلیغات مرتبط با آن را به روی صحنه آورده است.
اجرای تئاتر که مستلزم تمرینات پیوسته ی گروه و بازیگران است در این روزهای کرونایی خود چالشی بزرگ بوده و همین ابتدا باید تمامی این گروه ها را به خاطر از خودگذشتگی شان در روشن نگاه داشتن چراغ تئاتر ستود و همینطور مخاطبانی که این روزها با حضورشان در سالن های تئاتری به این امر کمکی مقدس می کنند.
«کوکاکولا» نمایشی سه اپیزودی و غیر رئال است که محوریت هر سه را مصرف گرایی تشکیل می دهد. اپیزود اول که بیشترین طول نمایش را دارد، پدر و پسری را نشان می دهد که در دنیای کنسروها غرق شده اند. از کنسرو لوبیا و هلو گرفته تا کنسروهایی همچون بال پروانه. پدری که خود به چاقی مبتلا شده از پسرش می خواهد که تا می تواند کنسرو بخورد و آرزوی خوردن غذایی تازه بر پسر را حرام می کند. او آنقدر بر این خواسته ی غیر معقول خود پا می فشارد که حتی پسرش را به شکل یک قوطی کنسرو دیده و تاریخ تولید و انقضایش را می خواند. در اپیزود دوم که به صورت ویدئو نمایش داده می شود داستان زن و شوهری را می بینیم که مرد باز هم در خرید کنسرو بی رویه عمل کرده و حتی برای خواسته های مرتبط به رابطه ی ازدواجش نیز به کنسرو پناه برده است و زنش را به خاطر داشتن یک گوجه فرنگی تازه شماتت می کند. داستان سوم در یک سخنرانی تد می گذرد و از مردی روایت می کند که با دیدن کارتون ملوان زبل عاشق کنسروجات شده است.
«کوکاکولا» نامی بسیار خوب و مرتبط با نمایش است. کوکاکولا به عنوان یکی از مهم ترین برندهای تولید نوشیدنی، شیوه ی متفاوتی نیز برای تبلیغات خود دارد. این روزها با ورود به بسیاری از سوپرمارکت ها و اغذیه ها قفسه هایی با عنوان کوکاکولا دیده می شود که هم بخشی از نیازهای مغازه را پوشش داده و هم تبلیغی بزرگ در راستای این نوشیدنی است.
نمایش «کوکاکولا» اما از کلیت منسجمی بهره نبرده است. شاید در مفهوم بتواند مخاطب را به فکر وا دارد اما در ساختارِ متن با ابهاماتی رو به روست. نمایش سعی در بیان نکته ای مهم دارد اما روش نامنسجمی را برای بیان این مقصود در نظر گرفته است. تمام نمایش را می شد در اپیزود اول آن دید و دو اپیزود دیگر در راستای زیاده گویی حرف نویسنده قرار گرفته است. اپیزود اول نیز پس از لختی با تکرار زیاد دیالوگ ها و تاکید بیش از حد پدر بر مصرف کنسرو، از جذابیت ابتدایی خارج می شود. شاید با کم کردن حجم دیالوگ های اضافه و اتفاق پایان کار یعنی تبدیل شدن پسر به یکی از کنسروهای قابل مصرف از دیدگاه پدر می شد لپ کلام را بیان کرد و از زیاده گویی کار کم نمود. یکی از اپیزودهای این کار به صورت ویدئو نشان داده می شود که دلیلی برای آن وجود ندارد. لوکشینی که ویدیو در آن ساخته شده دقیقا صحنه ی فعلی نمایش است. از جلوه های ویژه ی خاصی هم که ضروت غیر زنده بودن این اپیزود را نشان دهد، خبری نیست پس این سوال پیش می آید که چرا این اپیزود به صورت زنده اجرا نشده و مهم ترین ویژگی تاتر یعنی زنده بودن از آن گرفته شده است؟! اپیزود سوم نیز با جهش هایی رو به روست که مفهومی را نمی رساند؛ مثلا در سخنرانی تد ناگهان باران می گیرد و این سوال بی پاسخ را به وجود می آورد که چرا؟!
«کوکاکولا» نمایشی است خلاق با صحنه پردازی و نورپردازی خوب که موضوع مهمی را نیز مد نظر قرار داده است؛ موضوعی که شاید اگر در روند نوشتنش انسجام بیشتری وجود می داشت می توانست نمایشی کاملتر شود و مخاطبی را که در این روزهای سخت تئاتر را تنها نگذاشته، راضی تر نگه دارد.