(این مطلب در صفحه تئاتر روزنامه «هفت صبح» به تاریخ 7 مردادماه 99 منتشر شده است.)
آیا در توبه همیشه باز است؟
نویسنده: برد میرمن
کارگردان: شهاب حسینی
بازیگران: علی نصریان/ شهاب حسینی/ صالح میراز آقایی/ نیما رییسی/ پرویز بزرگی/ مهدی بجستانی/ میثاق زارع/ غزاله نظر/ شهرام ابراهیمی/ ایلیا نصرالهی/ پرند عین بیگی/ تنی آواکیان/ فاطمه عرب کرمانی/ مهران هاشمی/ فرنام حقیقت جو
«اعتراف» نمایشی تکان دهنده برای همه ی کسانی است که اهل دین و ایمان اند و همی نطور همه ی آنهایی از آن گریزان اند. «اعتراف» نمایشی است در راستای این که آیا دینداری و توبه می تواند راهی به سوی خیر باشد یا نه!
نمایش داستان قاتلی حرفه ای و خطرناک است که برای اعتراف به گناهانش به کلیسا آمده و کنار پدر مقدس به تعریف زندگیاش می پردازد. او که مشخص است اعتقادی به کلیسا و بارگاهش ندارد، از گذشته ای نزدیک به گذشته ای دور طی مسیر میکند. از قتل های اخیری که انجام داده تا دلیل اینکه چرا او به چنین قاتلی تبدیل شده است. در نهایت به روزگاری برمی گردد که تنها هشت سال داشت و با مادر و پدرِ همیشه مستش زندگی می کرد. در یکی از شب های مستی، پدر دست او را روی اجاق گاز سوزانده و مادرش را مجبور کرده بود از تراس خانه به پایین بپرد و بمیرد. پسر سه شبانه روز را در تنهایی سپری کرده و بعد به کمک صاحبخانه به یتیم خانه رفته، بارها مورد آزار و اذیت واقع شده بود و کم کم راه زندگی از طریق خلاف را آموخته بود؛ تا اینکه وقتی از جلوی کلیسایی گذر می کند مردی را می بیند که پیریِ پدرش بود و در لباس کشیش اعتراف دیگران را می شنید. حال مرد آمده بود تا برای کشیش از چرایی تبدیل شدنش به قاتل و تصمیمش برای کشتن نفر آخر یعنی کشیش بگوید. پدر که حال کشیش شده و مردی متدین است از او حلالیت می خواهد اما آیا توبه ی او گذشته ی پسر را تغییر می داد؟! آیا از رنج های فرزندش که بارها مورد تجاوز دیگران قرار گرفته بود کم می کرد؟ آیا کشیش شدن او، اندوه مرگ مادر را برای فرزند کمرنگ می نمود؟ کشیش شدنِ او تنها برای خودش آرامشی به ارمغان آورده بود و برای گذشته ای که ساخته بود هیچ نداشت.
«اعتراف» موضوعی تکان دهنده مخصوصا برای جوامع مذهبی است؛ مذهب و دینی که همیشه در توبه اش باز است، اما آیا همین باز بودن همیشگیِ در توبه راه را برای گناه هموارتر نکرده است! اینکه کسی بداند هر اشتباهی بکند می تواند با توبه ای مجدد آن را بر خود ببخشد آیا خود گریزی از انسانیت نیست! اینها سوال هایی است که نمایش «اعتراف» برای مخاطب بهت زده اش به ارمغان می آورد و او را با کشیشی تنها می گذارد که بعد از سالها مردِ خدا بودن با خودِ واقعی و آسیب های جبران ناپذیر این خود رو به رو شده است.
«اعتراف» جدای از موضوع تفکر برانگیزی که مطرح می کند، با بازی های بی نظیر بازیگرانش ضربه اش را قوی تر بر فرق مخاطب فرود می آورد و رنج فهمیدن را برای او مضاعف می نماید. صحنه ی نمایش نیز در عین رئال بودنش، مدرن نیز هست. صحنه ای کامل که علاوه بر مرکزیت آن که محراب گفتگوی دو مرد است، با پلکانی به عقب و طرفین به بستر حادثه های دیگری که مرد برای تعریف کردن از قتل هایش دارد سر می زند و در نهایت به دورترین خاطره مرد و دورترین بخش دکور می رسد، به خانه ای که در آن سرنوشت کودک هشت ساله به کل تغییر کرده و کودکی برایش به مفهومی از درد بدل می شود.
«اعتراف» نمایشی است که باید آن را دید و دیدنش برای کسانی که اهل ایماناند ضروری تر می نماید. نمایشی که آن بخش از دین را نشان می دهد که هم به مومنانش آرامش می بخشد و هم می تواند راهی دررو باشد برای بدی نمودن و راحت کردن وجدان با توبه ای که همیشه درِ آن باز است.