فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مغزهای کوچک زنگ زده» ثبت شده است

 

گوسفندانِ ناکجاآباد

 

مغزهای کوچک زنگ زده را شاید بتوان بهترین فیلم هومن سیدی تا اینجا دانست، فیلمی که بخشی زیادی از بار اثر را با نامش منتقل می کند، شاید اگر نام فیلم هر چیزی غیر مغزهای کوچک زنگ زده می بود، نمی توانست منظور مورد نظر سیدی را به این خوبی منتقل می کند. سیدی از گوسفندانی می گوید که مغزهای کوچک زنگ زده شان باعث می شود به خاطر خطایی که تنها خواهرشان انجام داده، او را خفه کنند. اگر سیدی دنیای فیلمش را به نوعی منطقی تر نشان داده بود، کشتن شهره به خاطر فیلمی که از موهایش گرفته شده، آن قدر منطقی به نظر نمی رسید و ضعف بزرگی در کار می بود؛ اما در این فیلم می توان این تقاص بزرگ را برای گناهی نه چندان بزرگ پذیرفت؛ می توان قبول کرد برادری که خودش باعث و بانی فساد است و باندهای مواد مخدر را می چرخاند، تصمیم به مرگ خواهرش بگیرد و این مرگ را به برادر نوجوانش واگذار کند. از این دست داستان ها که در حالت عادی و در فیلمی دیگر نمی توانند منطقی به نظر بیاید در فیلم سیدی زیاد و صد البته قابل پذیرش اند، زیرا با جهانی که سیدی ساخته هماهنگ اند و به دنیای فیلم او می آیند. سیدی البته این بار نیز طنز خاص خودش را به کار برده و خشونت فیلم را با گاه و بی گاه های شیطنت آمیزش تلطیف کرده است؛ صحنه هایی مانند کشیدن وان روی زمین با موتور، قرار دادنش روی پشت بام خانه و آفتاب گرفتن شاهین، دید زدن خیابان در حین حمام آفتاب گرفتن و هشدارهایی که با بلندگو به دوستش می دهد، لبخند را روی لب مخاطب می آورد و چنان درست در فیلم حل می شود که گل درشتی این صحنه ها به چشم نمی آید.

مغزهای کوچک زنگ زده، با منولوگی که در ابتدا می گوید به پایان می رسد؛ با این تفاوت که این بار چوپان دیگری در راه است، چوپانی که مغزش بیشتر از بقیه زنگ زده و این زنگ زدگی را قبلا با کشتن خواهرش نشان داده است، چوپانی که با نگاه های پر از خشمش این بی رحمی را هم به شاهین قصه و هم به تماشاگر منتقل می کند، چوپانی که می تواند دست مایه فیلم های دیگر سیدی باشد. 

 


یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad