چمدانی که قصد رفتن بسته نشده بود
نکته ی مهم دیگری که می توان در مورد فیلمنامه ارضی به آن اشاره کرد پرداخت خوب و آگاهانه ارضی به رابطه ی سعید و سایه است. سایه، زن ثروتمندی است که یک سال بعد از تولد دخترش، شوهر و دخترش را رها می کند و از ایران می رود. او اکنون با بیماری آلزایمر به ایران بازگشته و می خواهد لحظه ای را کنار دخترش خوش باشد. سایه، سعید را ترک می کند و سعید بهانه ای برای این ترک شدن نمی یابد، بیننده هم دلیل واضحی پیدا نمی کند تا اینکه سایه که احوالش به هم ریخته به سعید می گوید که او باید جلوی زنش را می گرفته و نمی گذاشته او خانه را ترک کند. این مورد اهمیت قرار نگرفتن است که سایه را مجبور به ترک خانه کرده. شاید به ظاهر این دلیلِ سطحی ای برای ترک یک زندگی به نظر برسد، اما پشت این حرف تمام رازهای زنانگی نهفته است. یک زن ِامروزی به توجه نیاز دارد، مخصوصا زنی که تازه یک سال است زایمان کرده و احتمالا افسردگی بعد زایمان را هم می گذرانده. سایه این توجه را از سعید ندیده و تا آخرین لحظه منتظر بوده که سعید او را از رفتن باز دارد. سایه حداقل انتظارش از سعید از این بوده که از او بخواهد تا نرود، تا بماند، تا با هم زندگی کنند. این دلیلِ به ظاهر ساده که شاید حتی دلیل هم به حساب نیاید در دنیای امروز و میان زوج های امروزی موجب جدایی های زیادی شده و ارضی به درستی به نیاز سایه بر این مورد اهمیت واقع شدن اشاره کرده است.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.