انتهای هر حس کجاست؟!
دنیا تنهایی کم ندارد در مورد تنهایی آدم ها در دنیای مدرن است. روایت فیلم شاید اپیزودک باشد اما قصه ها با حس ها به هم وصل می شوند. قصه هایی که در پرداخت، کمی ابهام عمدی را چاشنی قصه پردازی کرده اند و همین ابهام عمدی باعث برداشت های چندگانه از قصه می گردد. شاید اگر نویسنده و فیلمساز مسیر واضح تری برای قصه پردازی در نظر می گرفت، قصه ها به سوی یکدستی داستانی بیشتری حرکت می کردند.
در سوی دیگر چون فیلم با بودجه محدود ساخته شده، از ساختار سینمایی قوی ای برخوردار نیست. صحنه پردازی، نورپردازی، فیلم برداری و مهم از همه بازی های فیلم در حد سینما نیست، اما همه نشان از تجربی بودن دارد. بازیگراهایی که شاید بازی کرده کرده اند، اما با بازیگری فاصله ی زیادی دارند، کمی بین مخاطب و اثر فاصله می اندازد به این دلیل که مخاطب نمی تواند شخصیت ها را باور کند، چون بازی کردن بازیگران به شکلی واضح مشخص است و در قالب شخصیت فرو نرفته اند به جز یکی دو بازیگر با تجربه.
«دنیا تنهایی کم ندارد» فیلمی تماما تجربی است که افشین لیاقت آن را به عنوان فیلم اولش بر پرده نفرستاده است، اما دیدم آن هم برای فیلمسازان جوان واجب است تا امید بیابند که می شود با بودجه های محدود هم فیلم ساخت و هم به عامه ی مردم توصیه می شود تا کمی جنس تنهایی شان را بشناسند و به آن فکر کنند.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.