Dance me to the end of love
موضوع ابتدایی فیلم تلخ و سیاه به نظر می رسد. مرگ و بدتر از آن چشم انتظاری برای مرگ؛ اما صحت و صفایی چنان پرداخت متفاوتی از این موضوع سیاه کرده اند که تماشاگر از شدت خنده ی شدید دلش را خواهد گرفت. جنس طنز جاری در جهان با من برقص با فیلم های دیگری که بعضی از آنها هنوز روی پرده اند، فرق دارد؛ فیلم هایی که سعی می کنند به زور و به هر فریب و شوخیِ مضحکی بیننده را بخنداند. صحت و صفایی در جهان با من برقص با جنس متفاوتی از شوخی مخاطب را می خنداند. با شوخی هایی تمیز و در عین حال لطیف و به جا. فیلمنامه شاید با مرگ شروع شود، اما مخاطب را با ارزش هایی مانند دوستی همراه کرده و به او می فهماند داشته های زندگی که مهم ترینش دوستی است، چقدر می تواند انسان را حتی در لحظات مرگ خوشبخت نگاه دارد. صحت و صفایی نگاه جدیدی به مرگ می اندازند. توقعی که جهانگیر از دوستانش دارد جنس متفاوتی از نگاه به مرگ است. جهانگیر دوست دارد مرکز توجه باشد، چون اوست که دارد می میرد؛ اما این طور نیست. او مرکز توجه نیست و دوستانش با همه ی مشکلاتی که دارند، خواسته اند چند روزی کنارش باشند. آنها آمده اند آنجا و مشکلاتشان را هم با خودشان آورده اند. جهانگیر حتی از دخترش توقع داشته که با شنیدن خبر مرگ او واکنش بیشتری نشان دهد و این اتفاق نیافتاده است. تنهاییِ جهانگیر در میان آدم هایی که متوجه مرگ او نیستند و هر کدام هنوز به مشکلات خود مشغولند، می تواند بسیار ماجرایی غمگینی برای روایت باشد، اما صحت و صفایی این تنهایی را به گونه ای دیگر نشان می دهند، طوریکه مخاطب بتوانند بخندد و لذت ببرد.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.