فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علی عطشانی» ثبت شده است

 

 

 

در رثای تغییر

 

از بحث شجاعت، شعار و پایان بندی پارادایس که بگذریم به روال فیلمنامه می رسیم؛ فیلمنامه ای که پر از حفره های پر نشده است. دختری در آلمان عاشق کارهای هنریِ طلبه ای (محمد علی نجفیان) در ایران می شود، هنری از جنس نقاشی. اما تنها چیزی در فیلم به آن اشاره نمی شود، هنر و نقاشی است. ما هیچ وقت طلبه را در حال آفریدنِ هنر نمی بینیم، هیچ اثری از تابلوی نقاشی در حجره ی او وجود ندارد و هیچ شمی از هنر در چهره، اندام و حتی طرز فکرش دیده نمی شود. فقط در دو دیالوگ اشاره می  گردد که دختر آلمانی عاشق هنر او شده است. چه هنری؟! خدا می داند.

دخترِ آلمانی عاشق به بهانه اسلام، طلبه ای که هنوز به مرحله هدایت نرسیده است را دعوت کرده تا در آلمان و در دانشگاه آنجا سخنوری کند و در میان خیل مشتاقان ادیان مختلف از اسلام بگوید. طلبه سربازی نرفته و امکان خروج ندارد. در اینجا نقش جواد عزتی به عنوان همراه شروع می شود و این دو با راضی کردن حاج آقا فراستی، سه نفری راهی آلمان می شوند. به محض نشستن در هواپیما عزتی شروع می کند به شمردن تناقض های حاج آقا فراستی، قوانین دینیِ تحمیلی و محدودیت های بدون دلیل برای بانوان از جمله ورود به ورزشگاه و به شکلی پررنگ اما درست، به تک تک آنها اشاره می کند. فراستی گاهی می پذیرد که روحانیت در حق مردم ایران اجحاف کرده، در مواردی دلیلی بی منطق برای این سخت گیری ها می آورد و در شرایطی هم خودش را به ندانستن و نفهمیدن می زند.

تا اینجا فیلم تقریبا مسیر درستی را طی کرده است اما بعد از سخنرانی حاج آقا و تاثیری که حرفش بر اروپاییان می گذارد، فیلم خشاب شعارش را پر کرده و رگباری شلیک می کند. صبحت های معمولی حاج آقا فراستی حتی یک بچه را هم نمی تواند قانع کند، اما گویی اروپایی ها آمادگی قانع شدن و روی آوردن زیاد به اسلام را دارند که این قدر دست زده و او را تشویق می کنند.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad