گیاهی که در پاییز گل می دهد
«سورنجان» نامی جذاب برای فیلم است و اشاره به گیاهی دارد که در پاییز گل می دهد، اما فیلمنامه ی این فیلم به اندازه ی نامش جذاب نیست. شخصیت پردازی و قصه گویی در سورنجان کامل نیست. دردِ شخصیت ها معلوم نمی شود و چرایی رفتارشان برای مخاطب روشن نمی گردد. درد صبا چیست که مدام حمید را چک می کند و روی اعصاب او راه می رود؟ اصلا چرا سراغ دفترچه ی هاله رفته، کسی که به آنها پناه داده است؟ حمید چرا می خواهد صبا را ترک کند؟ او که تازه ازدواج کرده و بچه هم نیست که مخاطب گمان کند از روی هوس جوانی نابالغ، اتفاق بزرگی مثل ازدواج را رقم زده است. در مورد هاله و کیهان نیز قبل تر گفته شد که دردشان مشخص نمی شود. اینکه کیهان با مرگ آتنا از هاله دوری می کند را می شود از عذاب وجدان ناشی دانست، اما بازگشت این دو به هم آن هم به شدتی که در فیلم دیده می شود، غیرقابل باور است، زیرا دلیل قانع کننده ای برای این بازگشت عاشقانه دیده نمی شود.
«سورنجان» با نام جذاب، فضا سازی و بازی های خوبش می تواند مخاطب را با خود همراه کند، اما با قصه گویی و شخصیت پردازی ناقصش نمی تواند مخاطب را راضی از سالن بیرون بفرستد. این فیلم اما با همه ی کاستی هایش نقاط قوتی نیز دارد و به عنوان یک فیلم اول از کارگردانی جوان، پذیرفتی است و می تواند مورد توجه قرار گیرد.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.