شاعرانه ای از استادِ شَعرباف
حسینی در این فیلم یک تیر و چند نشان زده است. هم به زادگاهش، یزد، ادای دین کرده و به معرفی آن و نمایش زیبایی ها و آرامش عجیب این شهر پرداخته است، هم شغل شعربافی و استاد حسین نیکخواه را معرفی می کند، هم به صورت گذرا به شغل های سنتی دیگر، مانند شغل دوست حاج حسین اشاره کرده و به پتانسیل های یزد برای پذیرش توریست نیز می پردازد. در خلال همه ی این امورِ مستندگونه، قصه هم تعریف کرده و مخاطب را به خوبی با خود همراه می کند.
در پنج، زمان مفهوم دیگری می یابد و فقط با ساعت، دقیقه و ثانیه نشان داده نمی شود. تعریف ثانیه به زندگی منتقل شده و آدم ها بر حسب ثانیه ها رفتار می کنند. در پنج، تمام مردم شهر خود را با ساعت حاج حسین تنظیم کرده و گویی با رجوع حاج حسین به خود، آنها نیز به خود و درونشان رجوع کرده و خود را با قلب شان هماهنگ می کنند.
زمان در پنج کُند می گذرد؛ اما این کُندی دلنشین لازمه ی روایت حسینی از داستانش بوده و نمایش جزئیات و نظم لحظه به لحظه ی زندگی حاج حسین است که به فیلم معنا می دهد. تا پیش از خراب شدن ساعت، فیلم بیشتر جنبه ی مستند دارد، اما پس از آن است که تازه وجه داستانی آن رو آمده و به درستی خودنمایی می کند. این حرکت بر روی مرز مستند و داستانی و همراهی درست قصه، تصویر و واقعیت ها در پنج، آن را تبدیل به فیلمی می کند که در این دنیای سرعت، پیشرفت و تکنولوژی، مخاطب را به زندگی، آرامش و نظم درونی دعوت می کند. پنج بی شک یکی از بهترین فیلم های اکران شده در گروه هنر و تجربه است که با زبان بین المللی خود یعنی بیان قصه در قالب تصویر، می تواند مخاطب خاص و عام، داخلی و خارجی را با خود، زیبایی ها و شاعرانگی اش همراه کند.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.