فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید رضا میرکریمی» ثبت شده است

 

 

مردی در هاله ی ابهام

 

هر چقدر شخصیت پردازی شیرین واضح و مشخص است، شخصیت جلال در هاله ای از ابهام قرار دارد. دلیل رفتارهای عجیب و حتی متناقض جلال در بسیاری صحنه ها مشخص نیست و دست خوش حدس و گمان مخاطب می شود. مهم ترین ابهام شخصیتِ جلال، تلاش او برای نپذیرفتن مسئولیت فرزندانش است. اینکه چرا او این قدر اصرار دارد کودکانش را خانه خاله شان بگذارد مشخص نمی شود. اولین دلیل این امر را می توان وجود همسر دوم جلال، نجمه دانست. اما با آشنایی با او متوجه می شویم که جلال آن قدر برای این زن ارزش و احترام قائل نیست که بخواهد به خاطر او از فرزندانش دست بکشد. جلال کلا با داشتن فرزند مخالف است. این موضوع را نجمه در بحث هایش با او بیان می کند اما اگر او مخالف فرزند است چرا از شیرین دو بچه دارد؟!

نوع رابطه ی جلال و شیرین نیز مشخص نمی شود. جلالی که اجازه داده دستگاه را از همسرش جدا کنند تا بمیرد، کسی که قلب همسرش را پنجاه میلیون تومان فروخته است و در همان روز آمده تا ماشین او را ببرد، چطور می تواند هنوز روی این زن تعصب داشته باشد و به خاطر او سیلی ای به گوش همکارش بزند؟ او که انکار می کند به خانواده اش سر زده و برای فرزندانش هدیه خریده است، چطور نام شیرین را با عنوان رضا در گوشی اش سیو کرده و با او تماس داشته است؟ او حتی برای نجمه نیز ارزشی قائل نیست که بتوانیم تناقضات رفتاری اش را به خاطر ازدواج دوم و حضور نجمه بدانیم.

جلال را می توان مردی کینه توز در نظر گرفت که از شیرین دلگیر است به این خاطر که او تنها در یک موقعیت طرف حق را گرفته و جلال لو داده است. جلال برای اثبات دلخوری اش از او، شیرین و فرزندانش را رها کرده، همسر دیگری گرفته و حتی در تیر خلاص قلب او را فروخته است. اما اینها تنها گمانی زنی مخاطب در مورد شخصیت جلال است و نمی توان با توجه به اتفاقات و دیالوگ های فیلم به این درستی این موضوع پی برد.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad