فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ساره بیات» ثبت شده است

 

 

آدم هایی گیر افتاده در مارپیج زندگی

 

«هزارتو» از روابط کثیفی حرف می زند که در زندگی جاری است، اما نگاهی نو به این موضوع ندارد و هزارتویش را با هزار دروغ و خیانت پر کرده. تمام آدم های این فیلم به یکدیگر جفا کرده اند. از خیانت بارز امیرعلی و بیتا به نگار گرفته تا دزدی آشکار نریمان از امیرعلی در این شرایط بغرنج. حتی مادر نگار که زنی اهل دین و ایمان است نیز به پلیس دروغ می گوید و خود نگار هم در گذشته مانع خوشبختی بیتا شده. تمام این روابط تو در تو و کثیف می تواند یک هزارتو را بسازد، اما در مواقعی این موضوع منطقی جلوه نمی کند.

«هزارتو» برای نشان دادن خیانت و دروغ و دزدی به نظر زیاد می آید و تو در تو در شدن این خیانت ها با هم، از منطق قصه کم می کند. گویی نویسنده تنها به ساختن یک هزارتو فکر می کرده، هزار تویی که در آن آدم ها هر آنچه از بدی است در حق هم روانه می کنند، اما منطقی که بتواند این هزارتو را بسازد لحاظ نکرده است. برای مثال نریمان که همیشه به امیرعلی شک داشته و ازدواج او با خواهرش را مشکوک می داند، در شرایطی که خواهر زاده اش گم شده، فرصت را برای تلکه کردن داماد مناسب می بیند و به همراه دوست دخترش در نقش آدم ربا، امیرعلی را تیغ می زنند. امیرعلی که خود گرگ بازار ساخت و ساز است و مدام پشت تلفن برای پول دادن به همکارش دعوا می کند، به سادگی می پذیرد و دلارهایی را گرفته در فضایی کاملا کلیشه ای، قبرستان ماشین، جلوی دوست دختر نریمان می اندازد. این رفتار، این ساده لوحی امیرعلی را نمی توان باور کرد و اگر او این قدر ساده و احمق باشد، مدت ها پیش از این اتفاق، دچار مشکلات جدی می شد.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad