دوستی هایی تابع شرایط
فیلم درباره ی بخشی مهمی از شخصیت انسان حرف می زند؛ خودخواهی. مهتاب دختر خوبی برای مادرش است، خواهر خوبی برای خواهرش، نامزد مناسبی برای پسرعمه اش و دوست بامعرفتی برای آوا. اما همه ی این ویژگی های خوب تا زمانی ادامه دارد که مهتاب با عشق رو به رو می شود. او تازه نوزده، بیست سال دارد و در شرف ازدواج است و به قول مادرش، نصف اسباب و اثاثیه شان را جهزیه او تشکیل داده. این دختر بیست ساله، تا این سن فرصت رو به رویی با عشق را نداشته است. از وقتی به خود آمده منصور را دیده که او را به چشم همسر نگاه می کند. مادر مهتاب نیز به این وصلت راضی است، پس مهتاب فرصت آزمون و خطا نداشته تا در این راه خودش را بشناسد و علی گزینه ی خوبی است برای عاشق شدن. علی پسری جذاب و از خانواده ای مرفه است که می تواند لبخند را به لب مهتاب بیاورد و او را به سینما ببرد. مهتاب در مواجه به علی است که تازه خود را می شناسد و ویژگی های ظاهری علی به خوبی می تواند دختر بی تجربه ای مثل مهتاب را جذب کند.
حال که مهتاب با عشق آشنا شده، تازه بُعد دیگری از خودش را شناخته است؛ اینکه عاشق رقیب بر نمی تابد و هیچ کس نمی تواند معشوق را با دیگری تصور کند. این حس درونی باعث می شود که مهتاب خواسته یا ناخواسته دست به آزار دادن آوا بزند. آوایی که نمی تواند هیچ کاری بکند، نمی تواند حرفی بزند، او را براند و دعوایش کند. فقط می تواند بشنود و مهتاب از این توانایی برای رنج دادن او استفاده می کند. او به خوبی توانسته است اعتماد خانواده ی آوا را جلب کند و با سر زدن های هر روزش به آوا خود را دوستی با معرفت نشان دهد. مهتاب از این اعتماد، سوءاستفاده کرده و در راستای آزار کسی برمی آید که زمانی ادعای دوستی با او را داشته است.
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.