این فیلم کمدی نیست
شاید خانم یایا را بتوان فیلمی در مورد بحران میانسالی هم در نظر گرفت. بحران میانسالی مردانی متعهد و گوش به فرمان خانواده که زندگی خوب و سالمی در کنار همسرانشان دارند، در محل کار آدم هایی مورد تحسین و آن قدر مثبت بوده اند که زیرآب یکی از همکارانشان را به خاطر شیطنت هایش می زنند و حالا این مردان اهل خانواده در اقدامی متفاوت، سفر به شانگهای را بهانه کرده و راهی تایلند شده اند تا شاید روی دیگری از زندگی را ببیند. آنها دنبال شادی می گردند و فکر می کنند شاید پاتایا بتواند این شادی را به آنها هدیه دهد. اما نمی توانند این شادی ای را که دنبالش آمده اند دریافت کنند، نمی توانند به خانم یایا روی خوش نشان داده و به هتلی که او پیشنهاد می دهد و خلوت خود خواسته شان بروند. در صحنه ای از فیلم، دو باجناق مردی فرانسوی را می بینند که کنار زنی شاد و خوشحال است و دارد با او حرف می زند. آنها زن را همسر مرد نمی دانند چرا که معتقد اند مرد کنار همسرش این قدر خوشحال نیست.
«به نظرت زنشه؟
نه، آخه آدم کنار زنش که این قدر خوشحال نیست.»
دو باجناق زیاد از هتل بیرون نمی روند و چندین بار تصمیم می گیرند به ایران بازگردند، آنها قابلیت لذت بردن از چیزی را در حال حاضر دارند، ندارند. کنار همسرانشان شاد نیستند، یا شاید شادی را در چیزی دیگری می بینند که به دنبالش تا تایلند آمده اند، اما در اینجا هم نمی توانند از شادی بهره ای ببرند. خانم یایا که ساخته ی ذهن آنهاست مدام دعوتشان می کند به لذت بردن، مقوله ای که این دو مرد علیه آن جبهه دارند و توانایی لذت بردن را نیز ندارند.
خانم یایا می توانست فیلمی در مورد میانسالی باشد و شاید اگر خوب پرداخت می شد و به این موضوع که از قضا دغدغه ای مهم است می پرداخت، فیلمی موفق بود اما متاسفانه خانم یایا مسیری مشخص، دغدغه ای قابل درک و یا قصه ای قابل فهم ندارد. این فیلم فاقد هر آنچه است که می تواند پل ارتباطی بین خودش و مخاطب برقرار کند.
پ.ن: یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.