فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترس از مرگ» ثبت شده است

 

 

کتاب «خیره به خورشید نگریستن»

غلبه بر وحشت از مرگ

 

نویسنده: اروین یالوم

مترجم: اورانوس قطبی زاده آسمانی / پروانه والی

انتشارات: نشر قطره

قیمت: 11000 / چاپ چهارم/ پاییز 92

تعداد صفحات: 247

 

اروین یالوم در کتاب «خیره به خورشید نگریستن» روایت هایی را مرگ به رشته تحریر درآورده. وی این کتاب را کتابی شخصی می داند که از مواجهه ی او با مرگ سرچشمه گرفته است. او در این کتاب ترس از مرگ را با مخاطبان تقسیم می کند، ترسی که سایه ی تاریکی از وجود ماست و هرگز نمی توانیم آن را از خود جدا کنیم یا نادیده اش بگیریم. یالوم در این کتاب مخاطبش را آگاه می کند که چگونه بر وحشت از مرگ غلبه نماید.

یالوم "خودآگاهی" را والاترین موهبت و به منزله ی گنجی می داند به ارزش زندگی، اما معتقد است که خودآگاهی به قیمت تمام شده ی بالایی عرضه می شود و آن «زخمی کشنده» است. یالوم می گوید با وجودی که مرگِ جسمی انسان را از بین می برد، اما آگاهی از مرگ، منجی اوست.

در ادامه او درباره ی تشخیص اضطراب مرگ حرف می زند که گاه کاملا آشکار است. افراد زیادی هستند که نمی توانند دنیای نیستی را تصور کنند و مدام به این سوال فکر می کنند که وقتی بمیرند کجا خواهند رفت. گاه اما این اضطراب خود را در زیر مشکلات دیگری پنهان می کند از جمله کابوس های شبانه و رویاها، مشغول بودن مداوم به کار یا برنامه ریزی همیشگی کردن برای آینده بچه ها.

یالوم اما مواجهه با مرگ را به مثابه تجربه ای بیدار کننده می داند و از انسان هایی می گوید که رو به رو شدن آنها با مرگ به اینکه بهتر زندگی کنند کمک کرده است. او سوگ را نیز یک تجربه ی بیدار کننده ی دیگر می داند. «غم و اندوه از دست دادن عزیزان می تواند شخص را بیدار سازد و او را باخبر از وجود کند.» او همچنین معتقد است که همیشه بین ترس از مرگ و احساس محرومیت از زندگی همبستگی وجود دارد. «هر چه زندگی تان پوچ تر و بی حاصل تر باشد، اضطراب از مرگ در شما بیشتر است.»

اروین یالوم در فصل «قدرت باورها» از ایپکوروس نقل می کند که رسالت اصلی فلسفه، تسکین رنج است و ریشه ی رنج بشر ترس همه جا حاضر، از مرگ است. وی در این فصل از باورهای فلاسفه ی مختلف صحبت کرده و از دستاویز آنها برای رویارویی با مرگ می گوید از جمله: دین، اثربخشی و انتخاب. او برقراری ارتباط سالم را یکی از راه های غلبه بر وحشت از مرگ می داند. یالوم تاریخ را پر از خودکشی های دسته جمعی می داند که افراد انجام می دادند تا در مقابل تنهایی پس از مرگ بیاستند و درنهایت یالوم عمل به جمله ی «الان و اینجا» را راهی می داند که بتوان زندگی ای غنی تر داشت و بدین طریق هراس کمتری از مرگ به خود راه داد.

کتاب «خیره به خورشید نگریستن» از جمله کتاب هایی است که به مخاطب می گوید تنها کسی نیست که از مرگ می ترسد. یالوم در این کتاب مثال های بی شماری از انسان هایی می آورد که آشکارا و پنهان با ترس از مرگ دست و پنجه نرم می کند. او معتقد است که وقتی فرد به مرگ فکر می کند، بیشتر به رابطه ی جنسی تمایل می یابد و در این راستا بیماری با مشکل حاد قلبی را مثال می زند که در حال انتقال به بیمارستان خواهان رابطه ی جنسی با پرستار همراهش در آمبولانس بوده یا زنی بیوه ای که در مراسم خاکسپاری همسرش به شدت نیاز به چنین رابطه ای را حس کرده است. یالوم بهترین راه رو به رو شدن با مرگ را بهتر زندگی کردن می داند، اینکه ترس ها را کنار گذاشت، از قالب قربانی خارج شد و زندگی را شروع کرد تا با رسیدن مرگ، حسرتی برایمان باقی نمانده باشد.

بخش هایی از کتاب را عینا اینجا می گذارم تا بی واسطه ی درباره نویس با واژگان یالوم رو به رو شوید.

  • «مراسم تدفین یکی از عزیزان را در نظر بگیرید. کسی که در تابوت است نه ترسی حس می کند نه می شنود و نه می بیند؛ اما دوستانی که بالای سر او ایستاده اند درد زیر خاک بودن را احساس می کنند.» صفحه 20
  • «وقتی که خسته هستیم، با باورهایی که مدت ها قبل دست و پنجه نرم کرده بودیم، مورد حمله قرار می گیریم.» صفحه 88
  • «کیفیت زندگی ما با چگونگی تعبیرمان از تجربیات تعریف می شود، نه خود تجربیات.» صفحه 105

 

 

 

  • samaneh ostad

 

 

کتاب «فلسفه ترس»

تنها باید از ترس ترسید

 

 

نویسنده: لارس اسوندسن

مترجم: خشایار دیهیمی

انتشارات: نشر گمان

قیمت: 30000/ چاپ هفتم / 1397

تعداد صفحات: 237

 

«چه تجربه ای است زیستن در ترس، مگر نه؟

بردگی همین است و بس»

نویسنده پس از بیان چرایی نوشتن «فلسفه ترس»، در فصل اول با نگاهی به سفر با هواپیما ترس را توصیف می کند. اینکه مسافران هر روز بیشتر مورد بازرسی قرار می گیرند. این سخت گیری ها به خاطر حمله های تروریستی است که انجام نشده و در واقع پیشگیری برای این نوع حمله ها در آینده است. مسافران نیز بی هیچ اعتراضی این محدودیت در آزادی را پذیرفته اند تا از احتمال خطری در آینده مصون بمانند. سپس نویسنده جمله ای از ژان پل سارتر را نقل می کند که : «یک احساس به کلی جهان را دگرگون می کند.» چرا که جهان انسان ایمن با جهان انسان ترس خورده فرق دارد.

  • «به هنگام ترس با چیزی بیرون از خودمان مواجه هستیم، چیزی که خواسته ما را نفی می کند. ما در زندگی مان از این هراس داریم که چیزهای مهمی ویران یا از ما ستانده شوند، چیزهایی نظیر آزادی مان، شان و شرفمان، سلامتی مان، مقام و مرتبت اجتماعی مان،  - و در نهایت خودِ زندگی مان. ما فقط نگران خودمان نیستیم، بلکه نگران دیگران هم هستیم، خصوصا نگران عزیزمان. وقتی چیزهای مهم به خطر می افتند، ترس واکنشی عادی و طبیعی است. ما می خواهیم از خودمان در برابر چنین تهدید ها و خطرهایی محافظت کنیم. و زندگی انسان هراس آلود است. همان گونه که مونتی می گوید: «آسیب پذیری و شکنندگی ما بدان معناست که بیش از آنکه می کوشیم به دست آوریم چیزهایی هست که می خواهیم از آنها بگریزیم. »»  صفحه 24

 

  • «هیچ ترسی بالاتر از آسیب دیدن از چیزی ناشناخته نیست. آدم می خواهد بداند چه چیزی در کمینش است یا چه بلایی قرار است سرش بیایدآ آدم می خواهد آن چیز را بشناسد یا دست کم جای آن چیز برایش معلوم باشد.» صفحه 66

 

  • «ترس به جهان رنگ می دهد. جهانی بدون ترس جهانی سخت ملال آور است.  اگر از نظر بیوشیمیایی بگوییم، ترس همخانواده کنجکاوی است، و به همین دلیل مهم است که فیلم های پر هیجان و تجربه های هیجان انگیز این همه سرگرم کننده و خوشایند هستند.» صفحه 134

 

  • «ما هر روز عملا در موقعیتی که درگیریش هستیم به افراد اعتماد می کنیم اعتماد می کنیم که غذای مسموم به ما نمی دهند، راستش را به ما می گویند، نمی خواهند سرمان کلاه بگذارند و غیره. ممکن است از این اعتماد سوءاستفاده هم بشود اما این سوءاستفاده استثناست نه قاعده. بدون اعتماد هیچ کارمان پیش نمی رود.» صفحه 166

 

یادداشت کامل معرفی این کتاب را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad