فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بخشش» ثبت شده است

 

 

کتاب «دالِ دوست داشتن»

چند روایت از عشق و زندگی

 

نویسنده: حسین وحدانی

انتشارات: نشر ویدا

قیمت: 30000/ چاپ بیستم/ 1399

تعداد صفحات: 130

 

حسین وحدانی در کتاب «دالِ دوست داشتن» روایت هایی می گوید از عشق و زندگی. او در کتابش روایت هایی را آورده که پیش تر آنها را در فضاهایی همچون فیسبوک منتشر کرده بود. کتاب جهت داستانی نداشته و تم خاصی را نیز دنبال نمی کند. شاید آنچه در این کتاب آمده روایت هایی در راستای زندگی باشد. کتاب از عشق حرف و مرگ حرف می زند، از دوستی و دوست داشتن، از غم و رنج، از زخم، از بخشش و از هر آنچه زندگی را می سازد.

یادداشت های کوتاه وحدانی در این کتاب به شدت جذاب است و خواندنش می تواند بخشی از زندگی را نشانمان دهد که همیشه حضور داشته اما قادر به برداشتن لایه ای نبودیم که رویش را گرفته بود. «دالِ دوست داشتن» کتابی سبک است و می توان در عرض یک ساعت تمام مطالب را خواند اما از جمله کتاب هایی است که می توان روزانه یک نوشته اش را خواند، درک و زندگی اش کرد.

بخش هایی از کتاب را در زیر می خوانیم:

- «یک شوخی می کردیم با «الهی غم آخرت باشد» که یعنی نفر بعدی که می میرد من باشم و دیگر غم نبینم؟ جمله را عوض کردیم. گفتیم «الهی داغ نبینی». این یکی درست تر بود. آدمی زاد شاید در طول زندگی اش خیلی ها را از دست بدهد، غمگین شود و رنج بکشد، اما داغ نبیند. شاید هم مرگ هیچ عزیزی را تجربه نکند، اما رفتنِ کسی داغ شود و بر دلش بنشیند.

داغ که می دانی چیست؟ علامت را می گرفتند توی آتش، سرخ و آتشین که می شد، می نشاندند روی بازو، یا هر جا. دردداشت؟ بله، داشت. اما یک ساعت. یک شب. یک هفته. بعدش خلاص. جایش ولی همیشه می ماند. این همیشه چه آدم را می ترساند! همیشه. این است که گفتیم الهی داغ نبینی. که تمام عمر، جلو چشمت نباشد علامت نبودنِ یکی. همان که حافظ می گوید: «دارم من از فراقش در دیده صد علامت» شاید.» صفحه 49 و 50

 

- «من چنین می گویم: محبوب تان را دوست ترین تان را هرگز نبخشید. بخشش، دو پهلوترین، خطرناک ترین و نامردترین واژه ای است که ممکن استدر تار و پود یک رابطه ی دوستانه پیدا شود و پنهان بماند؛ درست مثل کاردی تیز که لا بلای وسایل دیگر پنهان شده و یک روز بی هوا دست می اندازید تا چیزی را از کشو بردارید، عمیق ترین زخم ها را بر دست تان می گذارد.

.

.

با واژه ی مبتذل بخشش، استخوان لای زخم های کوچک و بزرگ دوستی هایتان نگذارید. بگذارید عفونتِ نفرت و خونِ جراحت بیرون بریزد؛ ریزه استخوان های لای زخم، خرده شیشه ی آوار حادثه های تلخ، از لا به لای رگ و گوشت رابطه درآید، بعد روی زخم را مرهم بگذارید و ببندیدش. با بخشش اما، به محبوب تان خیانت نکنید. محبوب، محبتِ طبیبانه می خواهد.» صفحه 72 -74

 

 

  • samaneh ostad

 

 

کتاب «بخشودن»

حقی که می شود از آن گذشت

 

 

نویسنده: ایوگاراد و دیوید مک ناتون

مترجم: خشایار دیهمی

انتشارات: نشر گمان

قیمت: 29000 تومان /چاپ ششم / 1397

تعداد صفحات: 239

 

در این کتاب نویسندگان سعی می کنند به دو سوال مهم پاسخ دهند: اول اینکه وقتی کسی را که در حق ما جفا کرده یا با ما بد تا کرده است می بخشیم، دقیقا چه می کنیم؟ و دوم، بخشودن چه دلایلی دارد و چه دلایلی می تواند ما را از بخشودن باز دارد؟ پاسخ به این دو سوال هدف اصلی این کتاب است.

ویژگی مهم این کتاب این است که بدور از مفاهیم الهی و دینی به مسئله بخشودن پرداخته شده است. در فصل اول نظریه های مختلف در موافقت و مخالفت با بخشودن مطرح شده و دیدگاه های متفاوت را مورد بررسی قرار می دهد.

 

  • «فردی در میان خرابه های ساختمانی که با بمب منفجر شده دراز به دراز افتاده است. او نجات خواهد یافت، اما دخترش که تکه پاره شده و در کنار او افتاده است، نه. دست دخترش را که در حال مرگ است در دست گرفته و می فشارد. بعدا، وقتی که او را نجات دادند، می گوید تروریست هایی که دخترش را کشته اند می بخشد و کینه ای از آنها به دل ندارد و آرزو نمی کند که به خاک سیاه بنشینند. بسیاری از افراد این بخشودنِ بی قید و شرط را مطلقا به دیده تحسین می نگرند و حتی آن را عملی قدیس مآبانه به حساب می آورند چون آن فرد توانسته بر نفرت و خصومت خویش، که احساس و واکنش طبیعی در قبال چنین حادثه هولناکی است، فائق آید. اما عده ای هم نمی توانند این کار را به دیده تحسین بنگرند و به دیده تحسین هم نمی نگرند چون فکر می کنند بخشودن کسانی که عامدانه افراد بی گناه و بی دفاع را به قتل رسانده اند کار درست یا واکنش مناسبی نیست.» صفحه 21 و 22

 

  • «گاهی اوقات انتقام گرفتن است که تشفی بخش است: خطاست که اگر فرض را بر این بگذاریم که انتقام همیشه باعث سرخوردگی و نومیدی شخصی می شود که دست به انتقامجویی می زند. بعضی وقت ها انتقام گرفتن رضایت خاطر به همراه دارد. قربانیانی که انتقام می گیرند بعضا احساس می کنند حالا دیگر تشفی یافته اند و عدالت و نوعی از انصاف دوباره در زندگی آنها برقرار شده است. اگر چه می توان دید که انتقام مشمول خطاهای اخلاقی و عملی بسیاری هست، اما این توهمی ظاهر فریب و غلط انداز است که فرض را بر این بگذاریم که انتقام هرگز از حدت و شدت آن تلخی و نفرتی که در دل و جان قربانیان لانه کرده است نمی کاهد.»  صفحه 70

 

  • «در شرایطی که اجرای عدالت مقدور نیست، آشتی و صلح و سازش در غیاب عدالت شاید برای اینکه یک همزیستی حداقلی ممکن شود ضروری باشد: مشارکت در یک دولت و زیستن با هم بدون خون ریزی بیشتر. اما گره زدن محکم آشتی و سازش و صلح به بخشودن، و القای اینکه قربانیانی که از بخشودن سر باز می زنند از نظر اخلاقی یا روانی یا اجتماعی آدم های معیوب و بیمارگونه ای هستند، می تواند بر ستم هایی که قربانیان متحملش شده اند بیفزاید؛ در واقع، برخی از قربانیان که در روند صلح، سازش و آشتی مشارکت داشته اند دریافته اند که فشار آوردن بر آنان برای بخشودن، نه تنها به پایان سریعتر دوران خشم و کینه آنان کمکی نکرده بلکه خشم و کینه تازه ای در دلشان پدید آورده است.» صفحه 121

 

یادداشت کامل این معرفی این کتاب را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad