فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باران کوثری» ثبت شده است

 

 

برادر یا فرزند؟! دختر یا پسر؟ مسئله این است

 

جان دار فیلمی خوش ساخت و خوش ریتم است و می تواند 100 دقیقه مخاطب را با خود همراه کند، اما این همراهی به بهای روایت های زیاد و شاخ و برگ های فراوانی است که نویسندگان در فیلمنامه داده اند، نه به دلیل روایت درست و سرراست داستان. فیلم شاخ و برگ های زیادی دارد و به جای اینکه بیننده را در مسیری مستقیم به سوی پایان هدایت کند، او را در میان داستان های بی شمار و مسلسل وار فیلم گیر می اندازد.

ابتدا این طور به نظر می رسد که جان دار در مورد مسئله قصاص و داستان های مرتبط با آن باشد که موضوعی تکراری است اما هنوز هم می توان با نگاهی نو آن را به شکلی ارزشمند نشان داد. کمی بعدتر به نظر می رسد جان دار در مورد انتقام یاسر از اسماء و خانواده اش باشند، کسانی که او را هر بار با ذلت از خانه بیرون کرده و حالا او می خواهد به هر طریقی که هست اسماء را مال خود کند و ناموس برادران را از دستشان برباید؛ حتی اگر این عمل همراه با طلاق اسماء باشد.  بعدتر اما با مطرح شدن نامادری بودنِ ثریا، مادر خانواده، مسئله دو همسری رحمان و مرگ همسر دوم او که مادر اسماء و وحید است، این طور به نظر می رسد که دلیلی برای خودخواهی ثریا چیده شده و اوست که این بار می خواهد با قربانی کردن اسماء، هم پسرش را نجات دهد و هم شاید به نوعی تلافی سالهایی را بکند که رحمان بر سر او هوو آورده. بعدتر اما با شرطی که یاسر برای اسماء می گذارد مبنی بر سقط کردن جنین، باز هم مسئله تلافی به میان می آید و البته بی آبرو کردن خانواده رحمان و در نهایت ناموس و آبرو بر جان ارجحیت می یابد و جمال خودش مرگ را انتخاب می کند.

جان دار می توانست فیلم بهتری باشد به شرط اینکه کمی از شاخ و برگ های اضافی اش کم می کرد و یکی از قصه هایش را تا انتها به ثمر می رساند. به این شرط که سعی نمی کرد پشت هر اتفاقی، دلیلی بسیار منطقی قرار دهد تا باور پذیرش سازد. اینکه ثریا بین جانِ جمال و زندگیِ اسماء، جمال را انتخاب می کند، می توانست چالشی بزرگ برای او و حتی خانواده اش باشد. چالشی که مخاطب را هم به تفکر در این مورد وا می دارد و چه بسا خانواده های زیادی که هنوز هم جایگاه پسر برایشان رفیع تر از دختر است. اما وقتی دلیلی بسیار منطقی پشت آن قرار می گیرد، عملا تمام چالش ها از بین می رود. ثریا، جمال را انتخاب می کند زیرا فرزند اوست و از اسماء می گذرد زیرا فرزند شوهرش است. قرار دادن این دلیل منطقی پشت داستان، باعث می شود شخصیت پردازی ثریا زیر سوال برود.

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.

 

 

  • samaneh ostad

 

 

نجات دهنده، در گور خفته است

 

در این فیلم مردان حضور فیزیکی ندارند، اما بر تک تک لحظات این زنان سایه انداخته اند. مادر مدام کلمات خسرو و پرویز را تکرار می کند. پریسا از پدر رنجور است و پسری دارد که به بیماری اوتیسم مبتلاست. پریا به شدت تحت کنترل مردی خارج ازاین خانه است. مردی که به خاطر تامین مالی پریا، او را به شدت در مشت خود گرفته و ترسانده است و حتی در پایان وقتی پریا دوباره به خانه باز می گردد مشخص می شود که از او کتک خورده است. زنان این خانه سالها تحت سلطه ی پدر بوده اند، پدری که تمام مدت آنها را سرکوب کرده و باعث فراری شدن شان شده و حالا در نبودش هم این زنان راحت نیستند و تاثیر سرکوب های او در تمام وجود آنها سایه افکنده است.

گوران در به تصویر کشیدن دنیای سرکوب شده ی زنان بسیار موفق عمل کرده و با بازی خوب بازیگران، این دنیا قابل لمس و باور پذیر شده است؛ اما فیلم در داستان پردازی لنگش هایی دارد که باعث می شود چرایی به تصویر کشیدن این زنانِ سرکوب شده مشخص نشود. سایه سنگین پرویز در قصه احساس می شود، مردی که تمام دوران دخترانش را سرکوب کرده، باعث به زندان افتادن پسرش و مرگ او شده است و زنی جوان را هم صیغه کرده؛ اما بسیاری از فاکتور های مهم در مورد او ندیده گرفته می شود. شغل این مرد چیست؟ او اهل سیاست است اما این دلیل برای فضای متشنجی که او در این سالها ساخته است کافی نیست. چرا دخترانش را سرکوب کرده ؟ چرا الان از خانه رفته و خودکشی کرده؟ همکارش وقتی به خانه ی او می آید چه مدارکی را با خود می برد؟

 

یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید. 

 

 

  • samaneh ostad

 

 

تیم بدون کاپیتان

 

بیرقی در عرق سرد از زنان می گوید و چه بسا زندگی آنان را بسیار بهتر از فیلمسازان زن فمینیسم که فیلم هایی تماما شعاری می سازند و به جای همراه کردن مخاطب، باعث سرخوردگی او می شوند، نشان می دهد. فیلم مخاطب را پس نمی زند، علیه مردان شعار نمی دهد، زنان را به مردان پر ادعا تبدیل نمی کند. زنان فیلم های بیرقی زن می مانند، اداها و ادعاهای مردانه ندارند، قرار نیست با لنگ و لگدی نامناسب مردان را پس بزنند و شعارهای دهان پرکن نمی دهند. عرق سرد یک قانون را نشانه گرفته نه مردان را، و این مهم را در غالب داستانی منسجم بیان می کند و به متهم کردن مردان و زورآزمایی با آنها نمی پردازد، بلکه چنان آگاهانه و درست موضوع را نشان می دهد که می تواند بینندگان مرد را نیز همراه و هم جهت خود کرده و به تفکر وادارد.

بازی های فیلم خوب و یکدست است و بازیگران نمره قبولی می گیرند. باران کوثری در نقش افروز و کلا در نقش هایی از این دست، زنان مبارز و ماجراجو، خوب می درخشد. او حتی در بازی فوتسال نیز مهارتش را نشان می دهد اما با وجود اینکه برای این نقش وزن زیادی کم کرده، هنوز هم می توانست کمی لاغرتر شود و ورزشکارتر به نظر بیاید. امیر جدیدی نیز با ایفای نقش های متفاوت نشان داده که بازیگر قابل قبولی است و به خوبی از پس نقش دوگانه یاسر بر می آید. او همان قدر که مظلوم و مهربان در جلوی دوربین تلویزیون ظاهر می شود، همان قدر هم در زندگی زناشویی، خراب کردن آینده همسرش و زیر سلطه گرفتن او بی رحم است، جدیدی بی رحمی یک مرد را بدون خشونت ظاهری، بدون کتک زدن و هوار کشیدن و حتی با جملاتی گاها جنسی و مهربان نشان می دهد.

 

 

یادداشت کامل درباره ی این فیلم را می توانید  در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید

 

 

  • samaneh ostad