نجات دهنده، در گور خفته است
در این فیلم مردان حضور فیزیکی ندارند، اما بر تک تک لحظات این زنان سایه انداخته اند. مادر مدام کلمات خسرو و پرویز را تکرار می کند. پریسا از پدر رنجور است و پسری دارد که به بیماری اوتیسم مبتلاست. پریا به شدت تحت کنترل مردی خارج ازاین خانه است. مردی که به خاطر تامین مالی پریا، او را به شدت در مشت خود گرفته و ترسانده است و حتی در پایان وقتی پریا دوباره به خانه باز می گردد مشخص می شود که از او کتک خورده است. زنان این خانه سالها تحت سلطه ی پدر بوده اند، پدری که تمام مدت آنها را سرکوب کرده و باعث فراری شدن شان شده و حالا در نبودش هم این زنان راحت نیستند و تاثیر سرکوب های او در تمام وجود آنها سایه افکنده است.
گوران در به تصویر کشیدن دنیای سرکوب شده ی زنان بسیار موفق عمل کرده و با بازی خوب بازیگران، این دنیا قابل لمس و باور پذیر شده است؛ اما فیلم در داستان پردازی لنگش هایی دارد که باعث می شود چرایی به تصویر کشیدن این زنانِ سرکوب شده مشخص نشود. سایه سنگین پرویز در قصه احساس می شود، مردی که تمام دوران دخترانش را سرکوب کرده، باعث به زندان افتادن پسرش و مرگ او شده است و زنی جوان را هم صیغه کرده؛ اما بسیاری از فاکتور های مهم در مورد او ندیده گرفته می شود. شغل این مرد چیست؟ او اهل سیاست است اما این دلیل برای فضای متشنجی که او در این سالها ساخته است کافی نیست. چرا دخترانش را سرکوب کرده ؟ چرا الان از خانه رفته و خودکشی کرده؟ همکارش وقتی به خانه ی او می آید چه مدارکی را با خود می برد؟
یادداشت کامل این فیلم را می توانید در مجله فرهنگی هنری آرادمگ مطالعه کنید.