فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

اینجا "درباره نویسی" می کنم

فیلم، تئاتر و کتاب

من سمانه استاد هستم و اینجا مکانی است که در آن درباره علائق م می نویسم: فیلم، تئاتر و کتاب. اسمش را نقد نمی گذارم، «درباره نویسی» می گذارم. نوشتن درباره ی آثار دیگران باعث می شود دقت بیشتری موقع دیدن یا خواندن خرج کنم و دوست دارم این دقت را در جایی ثبت نمایم.
بسیاری از مطالبی که اینجا گذاشته شده، پیشتر در نشریات و وبسایت های دیگر منتشر شده است. آنها را اینجا می گذارم تا درباره نویسی هایم در جایی گرد آمده باشند.
(این وبلاگ در حال تکمیل است)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابراهیم هادی» ثبت شده است

 

 

(این مطلب در صفحه تئاتر روزنامه «هفت صبح» به تاریخ 15 مهرماه 99 منتشر شده است.) 

تقابل باورهای دو نسل


نویسنده و کارگردان: لیلی عاج

بازیگران:  سید جواد حسینی/ سیامک زین ‏الدینی/ مرتضی عبداللهی/ نهال حاجیان/ شهروز آقائی ­پور/ یزدان دارابی/ مهدی جعفری­پور/ علی چاقوچی

مکان و زمان اجرا: تماشاخانه سرو/ ساعت 19

 

«ابراهیم هادی» شهیدی گمنام است که رشادت­ هایش در کانال کمیل همیشه بر زبان­ ها بوده و هست. شهیدی که در تمام دوران عمر کوتاه اما پربارش دغدغه­ ی مردم و خدمت به آنها را داشته. زندگی این شهید در کتاب «سلام بر ابراهیم» به رشته­ ی تحریر درآمده و این روزها برشی از این زندگی در تماشاخانه سرو به روی صحنه آمده است.

«لیلی عاج» نویسنده و کارگردانی که پیش از این آثار ارزشمندی را به اجرا برده، نشان داده است که همیشه دغدغه­ ی مردم طبقه پایین و مشکلات شان را دارد. وی در این اثر نمایشی نیز به روایتی از یک شهید و زندگی او بسنده نکرده و موقعیت را طوری خلق نموده است که به امروز ایران، مشکلات این روزها و آمال و آرزوهای جوانانی که خسته از دویدن و نرسیدن هستند بپردازد. نمایش با اضطراب و دل نگرانی رزمندگان در کانال کمیل شروع می­ شود. شروعی که مخاطبِ خسته از شعار شنیدن و چنگ زدن به گذشته­ های زجرآور اما پربار را نمی­ تواند راضی کند. در ادامه اما روند نمایش به سویی دیگر می­ رود و از آنچه پیش­ بینی اولیه است فاصله می­ گیرد. نویسنده از پسری جوان در روایتش استفاده می­ کند که در زمانه ­ی فعلی زندگی نموده و رزمندگان را با آینده ­ای رو به رو می­ کند که هیچ کدام باورشان نمی ­شود.

ارشیا، پسر جوانی است که در سال پایانی دهه­ ی نود با تمام مشکلات بی ­سابقه، فشار شدید اقتصادی، حجم بالای بیکاری و بدتر از همه­ ی آنها در دورانی زندگی می ­کند که امید دیگر در آن جایی ندارد و نمی ­توان منکر این قضیه شد که دلیل اصلی ناامیدی که این روزها نه تنها بر جوانان که بر میانسالان و مسن­ ترها نفوذ کرده ارتباط مستقیمی با سیاست­ های دولتی دارد که توان کنترل شرایط را نداشته و با رها کردن اقتصاد که منجر به تورم وحشتناکی در جامعه شده است، باعث شده که جوانِ امروزی با حقوق ماهیانه­ ی خود نتواند زندگی فعلی را حفظ کند چه برسد به اینکه بخواهد آینده­ ای نیز برای خود بسازد و این در صورتی است که این فرد حداقل کاری با حقوق ثابت داشته باشد. ارشیا از زمانه­ ای می ­آید که اعتماد در کمرنگ ­ترین حالت خود قرار دارد، فداکاری و رشادت معنایش را از دست داده، مفاهیم ارزشی تنها به واژه­ ها خلاصه می­ شوند و در عمل کارکردی به جز سوءاستفاده ندارند. او از زمانه­ ای این چنین به گذشته ­ای باارزش در کانال کمیل می­ رود. جایی که با وجود بودن زیر رگباری از توپ و تانک، با وجود از دست دادن بسیاری از یاران و خوبان، با وجود نبود غذا و آب و مرگی که هر ثانیه نزدیک م ی­شود، آدم­هایش امیدی عجیب و بیشتر از آن ایمانی وافر دارند. آنها در ذهن خود فداکاری م ی­کنند برای میهن و مردم. جانشان را فدا میکنند تا آیندگان در آرامش زندگی کنند و حال نویسنده آینده و ارزش­ هایی را که این جوانان به خاطرش جان خود را از دست داده ­اند در مقابل چشم­شان قرار می دهد. آینده­ ای چنان بی ­امید، تلخ و تاریک که همه­ شان ترجیح می دهند به جای زندگی کردن در آن به کانال کمیل پناه ببرند و زیر رگبار و توپ و ترکش به ارزش­ هایشان پایبند باشند. ارشیا از زمانه­ ای سخن می­ گوید که رزمندگان دفاع مقدس لحظه­ ای گمان نمی­ کردند حاصل از خود گذشتن­شان چنین وحشتناک و بی­ امید باشد.

با توجه به اینکه نمایش «کجایی ابراهیم» از کتاب اقتباس شده است چنین گمان می­ رود که تنها به زندگی این شهید و دورانی بپردازد که مردمِ این روزها هم از نظر زمان و هم از نظر باورها و اعتقادات از آن فاصله گرفته­ اند، اما خوشبختانه این گونه نیست و نمایش به تقابل این دو دنیا با هم پرداخته و باورهایی را مقابل هم قرار می ­دهد که با هم همخوانی ندارند. نمایش «کجایی ابراهیم» که از بازی­ های خوب و یکدستی بهره برده، نمایشی ارزشمند برای دیدن است و کاش آن کسانی که در طی این سی سال از اتمام جنگ، در پوچ کردن ارزش­ های آن زمان چنین استمرار به خرج دادند ببینده­ ی این اثر شوند تا شاید از تباه کردن امیدهای بیش از این و خالی کردن واژه­ ها از معنا دست بردارند.

 

 

  • samaneh ostad