دغدغه ی دوم: آزادی
آه! اگر آزادی سرودی می خواند[i]
این بخش کتاب «روان درمانی اگزیستانسیال» به بررسی دومین دغدغه ی وجودی انسان یعنی آزادی می پردازد. یالوم این بخش را با صحبت کردن درباره "مسئولیت" شروع می کند. مسئولیتی که یکی از نتایج مستقیم آزادی است. اما آیا هر انسانی دوست دارد آزاد و رها باشد و خود مسئولیت زندگی را به دوش بکشد، مسئولیت انتخاب ها، رفتارها، اعتقادات، مسئولیت آینده را؟ طبیعتا پاسخ این سوال منفی است. شاید تعجب آور باشد اما خیلی از انسان ها از آزادی گریزان اند؛ زیرا از مسئولیت می ترسند.
یالوم اشاره می کند که آگاهی از مسئولیت یعنی آگاهی از اینکه خودمان سرنوشت، گرفتاری های زندگی، احساسات و در نتیجه رنج مایمان را پدید آورده ایم. او به جمله ای از سارتر اشاره می کند که انسان نه تنها آزاد است بلکه محکوم به آزادی است. آزادی یعنی اینکه فرد کاملا در برابر زندگی خویش مسئول است، نه فقط در برابر اعمال خود، بلکه در برابر کوتاهی هایش نیز مسئولیت دارد.
نویسنده مسئولیت گریزی و اجباری گری را دو مورد از نشانه های وجود دغدغه ی آزادی در فرد می داند. جا به جایی مسئولیت نیز یکی از نشانه های مهم این دغدغه است. آیا تا به حال شده خود قدرت تصمیم گیری نداشته باشید اما شرایطی را ایجاد کنید که فرد دیگری به جای شما تصمیم بگیرد؟ مثلا با پارتنر خود رابطه ی خوبی ندارید، از حضور او در زندگی تان راضی نیستید اما به جای مستقیم صحبت کردن در این مورد، شروع به دوری کردن از وی می کنید، تلفن هایش را پاسخ نمی دهید، حالش را نمی پرسید و هر بار مسائلی مانند کار را بهانه می کنید. بلاخره کاری می کنید با کم محلی های شما، پارتنرتان خسته شده و رابطه را پایان دهد. در واقع شما مسئولیت اتمام این رابطه را به دوش او می گذارید تا خودتان در این مورد تصمیم نگیرید.
اروین یالوم، مسئولیت پذیری را مترادف «مدیریت زندگی» می داند و اشاره می کند که به همین دلیل است که بسیاری از رویکردهای درمانی به آموزش مهارت های زندگی می پردازند. او در خطاب به روان درمان گران جوان توصیه می کند به جای اینکه با علامت بیماری بجنگند که باعث تشدید علامت می شود، کاری کنند که بیمار مسئولیت رفتار خود را به گردن بگیرد. مثلا بسیاری از بیماران از جمله ی «فلان اتفاق افتاده» به جای «من فلان کار را کردم» استفاده می کنند و بدین طریق از خود فردیت زدایی می نمایند و این از مواردی است که روان درمان گر باید متوجه آن باشد.
نویسنده اشاره می کند که حتی اگر شرایط زندگی یک فرد به آن شکلی که برنامه ریخته بود جلو نرفته باز هم این اوست که انتخاب می کند با شرایط فعلی چطور کنار بیاید: «ولی یک انسان، حتی اگر تا گردن در آب فرو رفته باشد، آزادی دارد: انتخاب می کند چه احساسی نسبت به موقعیت داشته باشد، چه شیوه ای را در پیش بگیرد: پر دل و جرات، خویشتن دار، تسلیم در برابر سرنوشت، حلیه گر یا وحشت زده باشد.» و منش فرد نسبت به موقعیتش را همان معمای انسان بودن می داند.
یالوم در ادامه به نکته ی مهمی اشاره می کند. اینکه مسئولیت همراه است با احساس گناه. «دیدگاه اگزیستانسیال در روان درمانی، ابعاد مهمی را به مفهوم احساس گناه می افزاید. اول اینکه، پذیرش کامل مسئولیت اعمال خویش، با کاستن از دریچه های فرار، حوزه ی گناه را گسترده تر می سازد. دیگر فرد نمی تواند به راحتی بر بهانه هایی مانند «چنین منظوری نداشتم»، «اتفاقی بود»، «کاری از دستم بر نمی آمد» یا «از کنترلم خارج بود» تکیه کند. بنابراین احساس گناه حقیقی و نقش آن در روابط بین فردی اغلب به گفت و گو های درمانی اگزیستانسیال وارد می شود.»
وی سپس به اراده، خواستن و آرزو می پردازد و از تاثیر این سه بر مسئولیت پذیری یک فرد صحبت می کند. یالوم با مثال های گوناگون تاثیر مهم اراده را بر زندگی، موفقیت ها و شکست های افراد بررسی کرده و وظیفه درمان گر را گشودن دست و بال اراده می داند.